روز شمار شهادت ( دی ماه )
بزرگترين آرزويي كه داشت بردن پدر ومادرم با ماشين خود به خانه خدا و رفتن به كربلاي معلي بود...

نوید شاهد ایلام
 
شهید میعاد نظربیگی فرزند عبدالصاحب در بیست مردادماه 1374در شهر مهران در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود . وی در کلاس چهارم ابتدایی مشغول به تحصیل بود در حالی که او فقط10 سال سن داشت اما  بچه بسيار خوب وبا ايمان و خدا شناس  و در پي اين بود كه هميشه به ديگران كمك كند و مورد احترام همه بود.
تا اينكه در پانزدهم دی ماه 1384 جهت بردن ناهار براي پدرش در راه برگشتن در جاده كربلاء در 500 متري شهر مهران بر اثر برخورد با مین به جای مانده از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به شهادت مي رسد.
 
خاطره خواهر شهید میعاد نظربیگی 
وقتي چشم به جهان گشود بچه اي با رخ بشاش و جذب كننده اي داشت هنگامي كه مي خواست براي اولين بار به مدرسه برود چنان خود را با حال وهواي مدرسه آشنا مي ديد كه يك ماه قبل از شروع مدرسه كتاب وكيف وغيره را آماده كرده بود  واو توانست اولين سال ابتدائي را با معدل بيست بگذراند  بعد از گذراندن مدرسه و آمدن تابستان خود را با رفتن به مسجد و شركت كردن در كلاس هاي  قرآن وطرح هاي ميثاق  (بسيج) و گفتن اذان سرگرم كرد وقتي كه زمان مدرسه فرا رسيد و ماه رمضان كه آمد من  ومادرم وشهيد  بلند مي شديم و روزه مي گرفتيم البته او روزه كله گنجشكي مي گرفت موقعي كه ما مي خواستيم نماز بخوانيم او به من گفت كه با صداي بلند نماز بخوان تا من هم بتوانم نمازم را بخوانم و بعد از خواندن نماز قرآن مي خوانديم ، بزرگترين آرزويي كه داشت :

- بردن پدر ومادرم با ماشين خود به خانه خدا
- رفتن به كربلاي معلي بود
 اين آرزوي او يعني رفتن به كربلا برآورده شد و او موفق شد كه امام حسين (ع) دو بار زيارت كند  چون كه او به امام حسين (ع) علاقه عجيبي داشت  مادرم  تعريف مي كرد كه وقتي به كربلا نزديك شديم او ديگر نتواسته بود راه برود مادرم گفت :  نذر كردم كه فرزندم از جا بلند شود و امام حسين (ع) را زيارت كند بعد از چند لحظه او برخاست و صلوات فرستاد و مرقد مطهر امام حسين (ع) را زيارت نمود، هنگامي كه از كربلا به خانه آمدند، ما براي مادرم پلاکارد زديم او از من گله كرد و گفت مگه من هم از كربلا نيامده ام چرا فقط اسم مادر نوشتين اسم مراننوشتين من براي آنكه او ناراحت نشود گفتم كه چه اشكالي دارد كه اسم تو را ننوشتيم ولي اين مال تو و مادر است و زيارتتان هم قبول باشد ، گفت كه اشكالي ندارد و خنديد و رفت بيرون پيش دوستهايش.
 
 
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده