وصیت نامه شهید محمود میرزایی:
در وصیت نامه شهید محمود میرزایی آمده است: اسلامي كه با خون حسين(ع) درختش آبياري شده، ارزشش بيش از خون من و امثال من است.
نوید شاهد کرمان، شهید محمود میرزایی حمیدابادی، پانزدهم اردیبهشت 1344در شهرستان رفسنجان به دنیا آمد. تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست وششم خرداد 1362در فارسیاب خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای رستم آباد رفسنجان واقع است.

گزیده ای از وصیت نامه شهید محمود میرزایی:
با درود فراوان به رهبر كبير جمهوري اسلامي ايران حسين زمان بت شكن قرن كه صدايش از گوشه جماران تمام ابرجنايتكاران را در وحشت انداخته و همه شان دست به دست هم داده اند كه اين نداي حسين گونه او را خاموش كنند اما تا موقعي كه اين امت پيامبر و تشيع علي (ع) باشد هيچ غلطي نمي توانند بكند.
با درود و سلام بر شهيدان پاكباز اسلام از هابيل تا حسين (ع) و از حسين تا شهيدان در جبهه ها كه با جانبازي خود پرچم خونين اسلام را بر افراشته اند و هرگز اين پرچم را بر زمين نمي نهند تا تمام جنايتكاران از ميان بروند، پدر و مادر عزيز من موقعي اين وصيتنامه را مينويسم به اميد اين هستم كه با دشمنان اسلام بجنگم و در راه اسلام خون كم ارزشم را بريزم. اسلامي كه با خون حسين درختش آبياري شده، ارزشش بيش از خون من و امثال من است.
والدين عزيز موقعي كه من شهيد شدم براي من هيچ گريه نكنيد و نگويد كه ما فرزندي در راه خدا داده ايم، بلكه تمام فرزندان امانتي هستند كه خدا در اختيار پدر و مادرها گذاشته و امانتش را مي گيرد. همانطور كه حضرت علي (ع) مي فرمايد: هركه از مرگ فرار كند از روزي خود فرار كرده و راهي كه بايست برويم هر چه زودتر و در راه خدا برويم بهتر است و هيچ خم به ابرو نياوريد.

مادر عزيز دلم مي خواهد روحيه اي داشته باشيد، مثل همان مادري كه شش فرزند خود را از دست داده بود اما اصلا ناراحت نبود. تو هم اميدوارم كه همين جور باشي. دو فرزند ديگر خود را هم حاضر باشي در راه خدا بدهي بدون اينكه ذره اي ناراحت بشوي. 
والدين عزيز ميدانم كه من فرزند خوبي براي شما نبوده ام و هيچ خدمتي به شما نكرده ام و در خانه بداخلاق بودم و هزارها مرتبه باعث رنجيدن شما شده ام، انشاءالله كه مرا مي بخشيد و از تمام خواهرها و دو برادرم احمد و محمد مي خواهم كه مرا ببخشند.

و من از شما مي خواهم از تمام اقوام و خويشان و دوستان و آشنايان كه من باعث آزار و اذيتشان امكان داشته كه شده باشم شما آنها را از من راضي كنيد و بگوييد كه مرا ببخشند و براي آخرين مرتبه با تمام رفقا و دوستان و همكلاسيها و اقوام خداحافظي مي كنم و از آنها اميد عفو دارم. 
باز هم ميگويم پدرم و مادرم و برادرم و خواهرم و همشهريم دست از خميني بزرگ برنداريد و به نداي هل من ناصرش كه همان نداي حسين در شب عاشورا است پاسخ بدهيد و هميشه اين دعا را در لب داشته باشيد كه خدايا خدايا تا انقلاب مهدي تو را به جان مهدي خميني را نگهدار و من از مردم شهيد پرور در رفسنجان مي خواهم كه فرزندان خود را حسين گونه تربيت كنند و تا رهرو حسين باشند و مي خواهم كه با ظالمين و ثروتمندان ظالم شهر مقابله كنند و مردم محروم شهر و دهات را از زير چنگال اين خون آشامان بيرون بياورند.

و من از برادر كوچكم كه از جان بيشتر دوستش مي دارم، مي خواهم كه هر موقع جنازه من را آوردند وصيت نامه را بخواند.

و از پدر و مادرم مي خواهم كه شبهاي جمعه برسر قبر من بيايند، اما گريه نكنند و در دعاي كميل هميشه شركت كنند و يادي هم از فرزند كوچك و خلف خود بكنند.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده