یادها و خاطره ها
سختیها باعث می شد که شهید خدایار کاوری به صبر و ایمانشان افزوده تر شود و هیچگاه نماز اول وقتش را ترک نشد و همواره برای سلامتی امام و موفقیت زندگی اسلام دعا می کرد ...

نوید شاهد ایلام
راوی خاطره حمید حسین زاده داماد شهید خدایار کاوری
 
موضوع خاطره نماز صبح
اینجانب حمید حسین زاده ، آقای محمدنبی رحیمی زاده و شهید خدایار کاوری در سیزدهم دی ماه 1360 در منطقه چنگوله در حین خواندن نماز صبح به اسارت نیروهای بعثی درآمدیم نیروهای عراقی ما مورد شکنجه
و ضرب و شتم قرار دادند، و در آن هوای سرد زمستانی لباسهایمانت را دراوردند و بعد از بازجویی های فراوان و تهدید های زیادی از قبیل اینکه سکوت و حرف نزدن موجب شکنجه های بیشتر و باعث می شود که با گاز انبر ناخونهایتان را بکشیم می خواستند ما را به حرف بیاورند بعد از شکنجه و بازجویی بوسیله کامیون ارتشی ما رابه اردوگاه شماره(4) در موصل منتقل کردند و در آنجا نیز از سختگیری و آزار و اذیت هایشان ذره ای فرو گذار ننمودند اما در طی مدت اسارت با ایمان و توکل به خدا تمامی مشکلات دوران اسارت را تحمل نمودیم.
وضعیت قرارگاه نیز در حد مطلوبی نبود و امکانات بهداشتی ، درمانی ، خوراک و غیره در سطح بسیار پایینی قرار داشت.
اما سختیها باعث می شد که شهید خدایار کاوری به صبر و ایمانشان افزوده تر شود و هیچگاه نماز اول وقتش را ترک نشد و همواره برای سلامتی امام و موفقیت زندگی اسلام دعا می کرد ، حدود سه سال با هم بردیم که ایشان را به آسایشگاه موصل شماره 13 انتقال دادند و در مدتی که آنجا بود بر اثر شکنجه های زیاد مریض شدند و از طرفی چون عراقی هیچگونه توجهی به ایشان نمی کردند در06/06/1363  به شهادت رسیدند . ایشان همواره می گفت خدایا ما را به راه راست هدایت فرما و ما را توفیق صبر عنایت فرما تا از این آزمایش سربلند بیرون آییم و براستی که ایشان مرد حق و مرد خدا بودند. روحشان شاد.
 
نگاهی به زندگینامه آزاده شهید خدایار کاوری
شهید خدایار کاوری  در سال 1331 در روستای بلوطستان از توابع شهرستان مهران دیده به جهان گشود . وی تا قبل از اسارت در روستای چنگوله سپری کرد.
ایشان به دلیل عدم وجود امکانات تحصیلی و آموزشی و محرومیت بیش از حد روستاها در زمان قبل از انقلاب و همچنین محرومیت از نعمت زبان نتوانست وارد مدرسه شود و به تحصیل علم و دانش بپردازد و از طرفی چون فرزند ارشد خانواده بود، لذا تأمین معیشت و مخارج زندگی را به عهده داشت.
حمید حسین زاده دوست دوران تنهایش اینچنین تعریف می کند. که در 13 دی ماه 1360 در منطقه چنگوله در حین نماز صبح به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم . ما را مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار دادند. و در آن هوای سرد زمستانی لباسهایمان را درآوردند و دستبند به دستهایمان می زدند و ما را شکنجه می کردند و با گاز انبر ناخن هایمان را یم کشیدند . این شهید بزرگوار بر اثر شکنجه شیاطین مریض شد و از طرفی چون عراقی ها هیچگونه توجهی به ایشان نمی کردند در ششم شهریورماه 1363 به شهادت رسیدند.
اگر هوای تماشای گلستان داری
بیا و عالم در خون تپیدنم بنگر


منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده