یادها و خاطره ها
حدود بیست دقیقه از خواب شهید میرزابیگی نگذشته بود که انفجار مهیبی منطقه را فرا گرفت به طوری که گرد و غبار حاصله از آن اطراف ما را پوشانید...

خوابیدن تا بهشت

شهید میرزابیگی بعد از آماده کردن سنگر وی که دست هایش تاول زده بود گفت: اکنون که سنگر آماده شده و من هم بسیار خسته شده ام، می خواهم کمی بخوابم.

حدود بیست دقیقه از خواب شهید میرزابیگی نگذشته بود که انفجار مهیبی منطقه را فرا گرفت به طوری که گرد و غبار حاصله از آن اطراف ما را پوشانید. برای دقایقی هیچ جایی دیده نمی شد. با شوخی گفتم: عراقیهای نامرد، چرا شلوغ می کنید؟ مگر نمی دانید میرزابیگی خوابیده، از خواب بیدارش می کنید. به سنگر شهید نگاهی انداختم ، در سنگر کسی را ندیدم و اثری از شهید میرزابیگی و پتوهای او نبود.

در اطراف سنگر به جستجو پرداختیم. نگاهی به پایین دره انداختیم. شهید به ما نگاه می کرد و می خندید. او را صدا زدم ولی جواب نشنیدم. نزد شهید رفتم، دیدم گلوله ی 106 میلمیتری مستقیم به او اصابت کرده و بدنش را از ناحیه کمر نصف کرده بود و پس از چند لحظه جان به جان آفرین تسلیم شد.

شهید عبد الله میرزابیگی فرزند محمد مراد در سومین روز از بهمن ماه سال 1342 در روستای میرزابیگی شهرستان  چرداول دیده به جهان گشود وی که از خانواده ای فقیر و مستضعف بود مجبور بود برای امرار معاش خانواده خود کار کند و به همین دلیل نتوانست آنچنان به تحصیلات خود ادامه دهد فقط در حد خواندن و نوشتن سواد داشت تا اینکه با رسیدن به سن قانونی خدمت سربازی به عنوان سر باز وارد ارتش شدو در بیست و دومین روز از بهمن ماه سال 1361 در چنگوله مهران به شهادت رسید. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای امام زاده علی صالح(ع) می باشد.
 
 
منبع: اداره اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده