پنجشنبه, ۰۸ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۵
نقش مهم شهید «محمد کچویی» در تداوم انقلاب اسلامی، شامل رفتار نیکو با زندانیان و هدایت و ارشاد فریب‌خوردگان گروهک‌ها بود و در این مسیر از طرف مغرضین آماج تهمت‌ها و ناسزا‌های فراوانی نیز قرار می‌گرفت.
به گزارش نوید شاهد، «محمد کچویی» سال ۱۳۲۹ در یک خانواده مذهبی و محروم روستایی در «حاجی‌آباد» قم دیده به جهان گشود؛ وی در حین تحصیل برای امرار معاش به شاگردی در یک کارگاه صحافی مشغول شد و به جهت تردد مبارزین مذهبی به این محل، با چهره‌های انقلابی همچون (شهید) «محمد بخارایی» آشنا شد و از آن پس با شرکت در جلسات درس روحانیون مبارزی همچون حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی و حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، شخصیت فکری او ساخته شد.

از طریق همین جلسات بود که فعالیت‌های مبارزاتی «محمد کچویی» آغاز شد و با همکاری سایر همرزمان، اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های حضرت امام خمینی که از نجف به ایران ارسال می‌شد را تهیه و توزیع می‌کرد.

شهید محمد کچویی

در سال‌های ۵۰ و ۵۱ با اوج‌گیری خفقان رژیم ستم‌شاهی، «محمد کچویی» تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و با کشف مخفیگاهش دستگیر شد و مدت یک سال تحت شکنجه‌های گوناگون در زندان به سر برد. بعد از آزادی از زندان ارتباط خود را با مبارزین مذهبی استحکام بخشید و با بهره‌گیری از رهنمود‌های شهید «بهشتی» و استاد شهید «مطهری»، با جدیت بیشتری حرکت خود را ادامه داد.

«محمد کچویی» در سال ۵۳ مجددا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد، وی در زندان با قرار گرفتن در جمع علمای مبارز و با تکیه بر اسلام فقاهتی، مبارزه با گروهک‌های ضدمذهبی و التقاطی را آغاز کرد و تعهد او نسبت به ولایت فقیه و اطاعت از یاران امام خمینی موجب شد که در آن‌جا نیز علاوه بر فشار‌های ساواک، فشار‌های روحی فراوانی همچون بایکوت کردن، تهمت زدن و نظایر آن را از ناحیه التقاطی‌های منافق تحمل کند.

شهید محمد کچویی

بالاخره در سال ۱۳۵۶ پس از اوج‌گیری انقلاب اسلامی، از زندان آزاد شد و در سازماندهی تظاهرات و راهپیمایی‌ها و همچنین کمیته استقبال از حضرت امام خمینی فعالیت کرد؛ همچنین بعد از پیروزی انقلاب مدتی مسئولیت بازسازی زندان اوین را به عهده گرفت و در سمت مدیر زندان مشغول به خدمت شد.

نقش مهم «محمد کچویی» در تداوم انقلاب اسلامی، شامل رفتار نیکو با زندانیان و هدایت و ارشاد فریب‌خوردگان گروهک‌ها بود و در این مسیر از طرف مغرضین آماج تهمت‌ها و ناسزا‌های فراوانی نیز قرار می‌گرفت.

شهید محمد کچویی

«محمد کچویی» در زمانی که میهن اسلامی مورد تجاوز دشمن بعثی قرار گرفته بود با حضور مشتاقانه در خط مقدم جبهه، به یاری رزمندگان اسلام شتافت و خداوند چنین خواست که در جبهه داخلی به دست منافقین که از الطاف به نوازش‌هایش بهره برده بودند، هدف گلوله قرار گیرد و در نیمروز هشتم تیرماه سال ۱۳۶۰ در حالی که در فراق بهشتی و یارانش می‌سوخت، چند ساعتی بیشتر تاب نیاورد و روح بزرگش به سوی دیار دوست پیوست.

قاتل شهید «محمد کچویی»، «افجه‌ای» نام داشت که ظاهراً از منافقین تواب بود و قرار بود فردای بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری، آیت‌الله «محمدی گیلانی» و «لاجوردی» را در زندان «اوین» ترور کند؛ اما «محمد کچویی» مانع وی شد و خودش تیر خورد و به شهادت رسید.

روایت شهادت «محمد کچویی» از زبان مرحوم حاج «احمد قدیریان»

روز هشتم تیر جلسه‌ای یا حضور ۲۴ تن از حکام شرع، آقای «لاجوردی»، آیت‌الله «قدوسی»، آیت‌الله «گیلانی» و چندین نفر دیگر از جمله خودم در دادسرا تشکیل شد.

«کاظم افجه‌ای» که متوجه قضیه شده بود، با سلاح کلاشینکف که آن را روی رگبار گذاشته بود پشت در جلسه قرار گرفت. آقای «محمد میرآبی» مسئول دفتر آقای «گیلانی» متوجه وی شد و از او پرسید: «این جا چه می‌کنی؟» افجه‌ای در جواب گفت: «یک سوال شرعی دارم و می‌خواهم از آقای گیلانی بپرسم»؛ در واقع او برای قتل‌عام اعضای آن جلسه آمده بود؛ آقای «میرآبی» و آقای «غفارپور» معاون قضایی، او را از آن‌جا بیرون کرده و با تندی به آقای «کچویی» گفتند که «برای چه او به این‌جا آمده است، این آدم خطرناکی است». منتهی آقای «کچویی» به خاطر این‌که افجه‌ای توبه کرده و بسیار انسان دل رحم و دلسوزی بود، نمی‌پذیرفت، ولی دستور داد که اسلحه را از او بگیرند.

شهید محمد کچویی

در همان حال، افجه‌ای با موتور از اوین بیرون رفت و یک قبضه اسلحه کمری رولور تهیه کرد و برگشت. بعد از اتمام جلسه، حکام شرع و دیگران در ضلع شرقی اوین زیر درختان نشسته بودند و پاسخگوی توضیحات و مسائل شرعی زندانیان بودند؛ در همین حال، «افجه‌ای» به آن‌ها نزدیک شد و اسلحه را به سمت آن‌ها کشید، آقای «لاجوردی» متوجه قضیه شده و پشت درخت پنهان شد و از طرفی آقای «کچویی» اسلحه خود را بیرون آورد، اما قبل از آن، «افجه‌ای» تیری به سر وی زد.

پس از مجروحیت «محمد کچویی»، وی را به بیمارستان شهدای تجریش انتقال می‌دهند؛ اما در حین عمل جراحی به شهادت رسید و چند نفر دیگر از حکام شرع، مجروح شدند و محافظین شهید «لاجوردی» وی را دستگیر کرده و به پشت بام دادسرا بردند.

هنگامی که «لاجوردی» وی را بازجویی کرد که «برای چه این کار را کردی و اسلحه را از کجا آوردی؟ و...»؛ وی اظهار داشت که «من تشنه‌ام» و در خواست یک لیوان آب کرد؛ بعد از اینکه آب را خورد، خود را از پشت بام به پایین پرت کرد که وی را به بیمارستان رساندند و بعد از یکی دو ساعت به هلاکت رسید.

فرازهایی از پیام شهید:

  • بهترین نوع مردن شهادت در راه خدا می‌باشد... این بنده سال‌هاست که خود چگونه مُردن را انتخاب کرده‌ام که امیدوارم خداوند نصیبم کند.
  • حق یک چیز بیشتر نیست و به‌نظر من اختلاف بر سر معیارها می‌باشد و برای من که معیارم قرآن، پیغمبر و ائمه (علیهم‌السلام) و ولایت فقیه که در حال حاضر امام خمینی می‌باشد جز این حق نیست.
  • ما معتقدیم آثار طاغوت در حال رفتن است و اسلام در حال آمدن و ما هم در این جهت هستیم و بر این نیت‌ها عمل می‌کنیم.
  • شدیدا معتقدم که مجاهدین خلق (منافقین) با توجه به معیارهای باطلی که دارند، ناحق‌ترین و باطل‌ترین گروه‌ها هستند.
انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده