خاطرات پرستار کرمانشاهی از دوران دفاع مقدس
«مهوش مهابادی» میگوید: از برادر رزمندهای که از ناحیه پا دچار مجروحیت شده بود پرسیدم چه اتفاقی برایت افتاده، خندید و گفت: چیزی نشده خواهرم من خدا را شکر میکنم که خداوند آنقدر مرا دوست دارد که یک تکه از بدنم را طعمه حشرات ریز خودش کرده است، این سخن رزمنده بزرگوار به من درس اخلاق داد و آن را هیچوقت فراموش نمیکنم.