سلام بر
ابراهیم کاری است از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی که در قالب زندگینامه ای
مختصر و 69 خاطره درباره شهید بزرگوار و
مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است. شهید هادی در
یکم اردیبهشت ماه سال 36دیده به جهان گشود و
پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در
منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال61 به درجه
رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش
در کربلای فکه گمنام ماند.
گزيده اي از متن كتاب تقديمتان
ميگر دد

علی مقدم می
گوید: بعد از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و
ارتش جلسهای در محل گروه اندرزگو برگزار شده بود.
بجز من و ابراهیم سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر
از فرماندهان سپاه حضود داشتند. تعدادی از بچهها هم در داخل حیاط مشغول آموزش
نظامی بودند.
اواسط جلسه بود همه مشغول صحبت بودند یکدفعه از پنجره اتاق یک نارنجک به داخل پرت
شد!
دقیقا وسط اتاق افتاد از ترس رنگم پرید. همینطور که
کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباته
زدم! برای لحظاتی نفس در سینهام حبس شد، بقیه هم مانند من هر یک به گوشهای
خزیده بودند
لحظات به سختی میگذشت اما صدای انفجار نیامد. خیلی
آرام چشمانم را باز کردم، از لابهلای دستانم نگاه کردم
از صحنهای که میدیدم خیلی تعجب کردم. آرام دستانم را
از روی سرم برداشتم ،سرم را بالا آوردم با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابراهیم!!!
بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند
کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه میکردند.
صحنه بسیار عجیبی بود. در حالی که همه ما به گوشه و
کناری خزیده بودیم ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود!
در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت
خواهی گقت خیلی شرمندهام، این نارنجک آموزشی بود! , اشتباهی افتاد داخل اتاق
ابراهیم از روی نارنجک بلند شد. در حالی که تا آن موقع
که سال اول جنگ بود چنین اتفاقی برای هیچیک از بچهها نیقتاده بود.
بعد از آن، ماجرای نارنجک زبان به زبان بین بچهها میچرخید
وهمه ازفداکاری ابراهیم هادی حرف می زدند.
کتاب سلام بر
ابراهیم – ص 129
|