زندگینامه جانباز 70 درصد خدایار ارغند
ایشان در دهمین روز از خردادماه سال 1337 در ارکواز ملکشاهی در خانواده ی مذهبی ، سرشناس و عشایر دیده به جهان گشود در کنار خانواده و زندگی سخت عشایری چالاک و سخت کوش پرورش یافت و د رهمان کودکی بر زین اسب سوارش کردند و اسلحه به دستش دادند خانواده ی او خانواده ی صاحب اسم وآوازه بود و همواره مورد احترام خاص و عام بودند. پدر بزرگ ایشان اولین عشایر یکچانشین و ساختمان ساز مقیم در ارکواز ملکشاهی بوده است او همچنین طراحی و اجرای قیام سال 1307 پشتکوه ایلام با همکاری ایلات و طوایف عشایر برعلیه دولت مفسده مرکزی (پهلوی) و فرماندهی نیروهای والیان پشتکوه در جهت حفاظت از مرزهای محلی در برابر حاکمان داخلی و کشور عثمانی در غرب و ... در کارنامه خود را دارد.
پدر ش ملا و مستجاب الدعوه بوده و از تعداد قلیل افراد دوره خود بوده که به کتابت اشتغال داشته و در قصه خوانی و شاهنامه خوانی و ... مهارت و تبحر داشته است.
خدایار با چالاکی وصف ناپذیر به سن مدرسه نزدیک شد و برای کسب علم و دانش به مدرسه شتافت و کلاس اول را در محضر معلمش آقای سینی چی با موفقیت به پایان رساند اما افسوس که مشکلاتی همچون کوچ کردن به ییلاق و قشلاق او را از ادامه تحصیل بی نصیب کرد خدایار در دوران جوانی به بسیاری از شهرهای ایران همچون شهرهای جنوبی و بنادر جنوب و پایتخت مسافرت نمود و از اوضاع کشور بیشتر آگاه شد.
با شروع جنگ تحمیلی و تصرف مهران به دست رژیم متجاوز گر عراق در تاریخ یکم فروردین ماه 1359 به عنوان بسیجی وارد نواحی مرزی شد و پا به عرصه جبهه و جنگ گذاشت و در همان اوایل ضمن کمک به آوارگان شهر مهران با استقرار در ارتفاعات حوالی شهر مهران در کنار دیگر همرزمان خود از پیشروی دشمن جلوگیری نمودند. در سال 1360 در روستای گنبد پیرمحمد(ص) توسط کماندوهای ارتش آموزش تخصصی سلاح و مهمات دیدند و با مجهز شدن به ژ 3 و سلاح های نیمه سنگین دیگر با قدرت هرچه تمام تر در ارتفاعات زیل ، ترشابه ، معارف و .... به دفاع از میهن پرداختند.
در تاریخ یکم شهریور ماه 1362 ضمن حفظ حضور در جبهه های حق علیه باطل بنا به سنت پیامبر اسلام (ص) با دختر عموی خویش ازدواج کرد. در شانزدهم دی ماه سال 1363 بر اثر بمباران هوایی واصابت بمب با خودروی حامل بسیجیان سلحشور در حین عملیات و جابجایی از ناحیه سر و صورت و گردن زخمی و برای اولین بار به درجه جانبازی نائل آمدند.
در زمان حضور در جبهه با فرماندهان و عزیزان زیادی افتخار ملاقات و مصاحبت را اشته است که از این میان می توان به عزیزانی همچون خلبان سرلکشر شهید احمد کشوری ، پاسدار علی اکبر دانشیار (مسئول اطلاعات عملیات ) و پاسدار کشکولی و ... اشاره کرد.
در تاریخ یازدهم بهمن ماه 1369 در منطقه مهران نزدیکی جاده مهران ، دهلران در اثر برخورد با مین و مواد منفجره باقی مانده از جنگ تحمیلی برای بار دوم از ناحیه هر دو چشم ، سر و صوت ، هر دو پا و سینه جانباز می شود و بعد از سالها از آن حادثه هم اکنون در بیمارستان های تهران تحت درمان می باشد.
جانباز خدایار ارغند بدون آنکه خم به ابرو آورد رنج و مشکلات ناشی از مجروحیت را شرافتمندانه به دوش می کشد و با توجه به مجروحیت شدید بدنی مشغول زندگی ساده و سخت (طاقت فرسا) عشایری و دامداری و همچنین کشاورزی می باشد.
او همواره روحیه ی تلاش ، کوشش ، مقاومت و پیشرفت را در خود حفظ نموده و بر تلاش و مجاهدت در راه خدا تاکید دارد و بر تلاش و مجاهدت در راه خدا تاکید دارد.
او همچننی زندگی را صحنه رویا رویی حق و باطل می داند و پیروان ، رهروان حق را به تلاش و جهاد خستگی ناپذیر ندا می دهد. و افق روشن پیروزی را نشان می دهد و از جبهه حق می خواهد تا تمام مشکلات را با آغوش باز پذیرا باشند و در هر لحظه بر تلاش خود بیفزایند زیرا که حق گرفتنی است نه دادنی .
باشد که خداوند عادل طول عمر توام با صبر و پیروزی را به این جانباز شریف و دیگر جانبازان عزیز و همچنین خانواده های آن ایثارگران مقاوم ارزانی فرماید.