حدود 25 شبانه روز در داخل باتلاق در مقابل دشمن بوده ایم و پوتین های مان از پایمان نیاورده ایم ...
يکشنبه, ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۴۵
شهيد علي محمد صحرايي فرزند صيد هواس در چهارمين روز از فروردين ماه سال 1340شمسي در روستاي بيشه دراز در بخش مركزي شهرستان دهلران ديده به جهان گشود وي كه داراي سواد خواندن و نوشتن بود در زمان جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ملت ايران به عنوان رزمنده پاسدار به لشكر 11 حضرت امير (ع) سپاه ايلام پيوست و راهي جبهه هاي نبرد با متجاوزين بعثي گرديد تا آنكه سرانجام به تاريخ هشتم مهر ماه سال 1365 در منطقه مهران به شهادت رسيد
نوید شاهد ایلام
پوتین های بهشت...
شهید علی محمد صحرایی
در سال 1361 که شهید علی محمد صحرایی سرباز بودند و خدمتشان در پایگاه هوایی همدان بود با توجه به اینکه به علت کمبود ارتباط ما از برادرم 6 ماه خبر نداشتیم و فکر می کردیم شهید یا اسیر شده است بعد از 6 ماه چون به علت جنگ شهر را ترک کرده بودیم و در زیر چادر زندگی می کردیم یکروز نزدیک غروب دیدیم فرد نظامی به طرف منزل ما که همان چادر بود می آمد نزدیکتر که شد همه تعجب کردند مادرم جلو رفت و دست در گردنش انداخت متوجه شدیم که برادرم علی محمد است نمی گفت کجا بودیم شب در کنار هم نشسته بودیم نگاه کردیم دیدیم پاهای شهید علی محمد تاول زده و پوست گرفته اند از او سئوال کردیم که چرا پاهایت اینطور شده است حرفی نزد با اصرار مادرم گفت حقیقتا 6 ماه پیش من داوطلبانه از پایگاه هوایی شهر همدان به منطقه جنگی بستان و سوسنگرد اعزام شده ام و همه این مدت در آن منطقه جنگی بوده ام گفتم چرا پاهایت اینطور شده اند گفت که حدود 25 شبانه روز در داخل باتلاق در مقابل دشمن بوده ایم و پوتین های مان از پایمان نیاورده ایم وقتی که بعد از آن مدت پوتین های مان را در آوردیم همه پوست پایمان همراه جورابها و پوتین در آمد.
راوی حجت صحرایی همرزم شهید
شهید علی محمد صحرایی
در سال 1361 که شهید علی محمد صحرایی سرباز بودند و خدمتشان در پایگاه هوایی همدان بود با توجه به اینکه به علت کمبود ارتباط ما از برادرم 6 ماه خبر نداشتیم و فکر می کردیم شهید یا اسیر شده است بعد از 6 ماه چون به علت جنگ شهر را ترک کرده بودیم و در زیر چادر زندگی می کردیم یکروز نزدیک غروب دیدیم فرد نظامی به طرف منزل ما که همان چادر بود می آمد نزدیکتر که شد همه تعجب کردند مادرم جلو رفت و دست در گردنش انداخت متوجه شدیم که برادرم علی محمد است نمی گفت کجا بودیم شب در کنار هم نشسته بودیم نگاه کردیم دیدیم پاهای شهید علی محمد تاول زده و پوست گرفته اند از او سئوال کردیم که چرا پاهایت اینطور شده است حرفی نزد با اصرار مادرم گفت حقیقتا 6 ماه پیش من داوطلبانه از پایگاه هوایی شهر همدان به منطقه جنگی بستان و سوسنگرد اعزام شده ام و همه این مدت در آن منطقه جنگی بوده ام گفتم چرا پاهایت اینطور شده اند گفت که حدود 25 شبانه روز در داخل باتلاق در مقابل دشمن بوده ایم و پوتین های مان از پایمان نیاورده ایم وقتی که بعد از آن مدت پوتین های مان را در آوردیم همه پوست پایمان همراه جورابها و پوتین در آمد.
راوی حجت صحرایی همرزم شهید
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما