شهدای 15 اردیبهشت استان ایلام
يکشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۰۶
مرگ عادت ما است و شهادت كرامت ما (حضرت زين العابدين(ع))
نوید شاهد ایلام
زندگینامه شهید علیداد دانشگر
شهيد عليداد دانشگر فرزند درويش در اولين روز از شهريور ماه سال 1335 شمسي در بخش چوار از توابع شهرستان ايلام چشم به جهان گشود .وي تحصيلات خود را تا كلاس پنجم ابتدايي ادامه داده بود در زمان جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ملت مسلمان و انقلابي ايران به عنوان رزمنده به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و راهي جبهه هاي نبرد با خصم متجاوز گرديد تا آنكه سرانجام در پانزدهم ارديبهشت ماه سال 1360 بر اثر اصابت تركش در مهران به شهادت رسيد.مزار اين شهيد در صالح آباد قرار دارد.
شهيد عليداد دانشگر فرزند درويش در اولين روز از شهريور ماه سال 1335 شمسي در بخش چوار از توابع شهرستان ايلام چشم به جهان گشود .وي تحصيلات خود را تا كلاس پنجم ابتدايي ادامه داده بود در زمان جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ملت مسلمان و انقلابي ايران به عنوان رزمنده به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و راهي جبهه هاي نبرد با خصم متجاوز گرديد تا آنكه سرانجام در پانزدهم ارديبهشت ماه سال 1360 بر اثر اصابت تركش در مهران به شهادت رسيد.مزار اين شهيد در صالح آباد قرار دارد.
شهيد حميد رضا دستگير
شهيد فرزند ابراهيم و اقليم ميباشد شهيد در سال 1346ديده به جهان گشود .
ایشان توانست تا مقطع سوم راهنمايي تحصيل نمايد پس از پشت سر گذاشتن اوجگيري انقلاب حمله دشمن به خاك پاك وطن موجب شد كه شهيد باتوجه به عشقي كه به امام و انقلاب داشت جذب سپاه شده و به عنوان پاسدار رسمي به جمع سبز پوشان بپيوندد.
شهيد بارها در مناطق عملياتي وجبهه ها شركت نمود وبا دشمن نبردي مردانه داشت .
سر انجام در پانزدهمین روز از اردیبهشت ماه 1367 در منطقه قلاويزان در حاليكه فرماندهي گردان را به عهده داشت به شهادت رسيد و در جوار علي صالح (ع)به خاك سپرده شد .
از شهيد 2فرزند به يادگار مانده است...
قسمتی از وصیت نامه شهید حمیدرضا دستگیر
همسرم زندگى يك كلاس درس بيش نيست كه انسان بايد دير يا زود امتحان پس بدهد و اگر من داوطلب به جبهه براى حق و اسلام مىروم شايد موقع امتحانم فرا رسيده باشد ، از اينكه ترا و فرزندانم را تنهاگذاشتم اميدوارم ببخشى چون ما ايمان داريم كه نگهدارمان خداوند است و چون خدا را قادر مطلق مىدانيم پس نگران نباش اميدوارم بعد از من بچههايم را خوب تربيت كنى و از تو خواهش مىكنم بياد خدا باشى و همه كارهايت را براى رضاى خدا انجام بده و تنها خواهشى كه از تودارم اين است كه بعد از من گريه نكنى و تو بايد افتخار كنى كه همسر يك شهيد هستى و يا همسر لبيكگوى حسينزمانى .
زندگینامه شهید محمدکریم بابایی ملکیان
محمدکریم بابایی ملکیان در سال 1351 در یکی از روستاهای گلان از توابع شهرستان صالح آباد چشم به جهان گشود .
محمدکریم در یک خانواده مذهبی و متوسط زندگی می کرد . پدرش در سپاه کار می کرد و زندگی آنها از طریق اندک حقوقی که از سپاه دریافت می کرد تامین می شد. شهید محمدکریم از وقتی خود را می شناخت سعی می کرد در همه عرصه ها نفر اول باشد در یک خانواده پر جمعیت دارای چهار برادر و چهار خواهر می باشد . شهید محمدکریم فرزند ارشد خانواده بود با وجود آنکه در دوران جنگ تحمیلی خانواده شهید محمدکریم آواره شدند و در زیر چادر زندگی می کردند .
شهید محمدکریم همزمان مشغول ادامه تحصیل بود و اوقات بیکاری به کارگری می پرداخت تا از این طریق کمک خرجی برای خانواده باشد و شبانه در زیر چادر جلوی نور چراغ (فانوس) به درس خواندن مشغول بود.
شهید محمدکریم چون فرزند ارشد خانواده بود . همیشه در درس خواندن به خواهر و بردارهایش کمک می کرد.
بعد از آنکه دپلیم گرفت راهی خدمت مقدس سربازی شد و به کی از پادگان های ارتش در اصفهان منتقل شد و در همان جا مشغول انجام وظیفه شد بعد از خدمت سرباز به خاطر علاقه وافری که شهید محمدکریم به دنیروی انتظامی داشت در نیروی انتظامی ایلام استخدام شد و تا لحظه شهادت با جان و دل در ان نهاد مقدس مشغول به کار بود و حتی در حین انجام مأموریت هم به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد
قسمتی از وصیت نامه شهید محمدکریم بابایی ملکیان
پدر و مادر عزیزم اگر روزی به بزرگترین آرزویم یعنی شهادت برسم و در میان شما نباشم خواهشم این است که در غیابم ناراحت نشوید و خوشحال باشید که فرزندتان به آرزویش رسیده ، خواهران گرامیم نصیح تهای برادرتان را فراموش نکنید ، قدر پدر و مادرم را بدانید امیدوارم در تمام مراحل زندگی با پاکدامنی و آبرومندانه روسفید باشید و برادران بزرگوار مراقبت از پدر و مادر و خواهر بعهده هر برادری است پس به وظیفه شرعی خودتان پایبند باشید و قدر این آب و خاک را بدانید امیدوارم که نصیحت هایم را فراموش نکنید و اگر روزی بر سرار مزارم آمدید خوشحال باشید که من هم خوشحال باشم .
محمدکریم بابایی ملکیان در سال 1351 در یکی از روستاهای گلان از توابع شهرستان صالح آباد چشم به جهان گشود .
محمدکریم در یک خانواده مذهبی و متوسط زندگی می کرد . پدرش در سپاه کار می کرد و زندگی آنها از طریق اندک حقوقی که از سپاه دریافت می کرد تامین می شد. شهید محمدکریم از وقتی خود را می شناخت سعی می کرد در همه عرصه ها نفر اول باشد در یک خانواده پر جمعیت دارای چهار برادر و چهار خواهر می باشد . شهید محمدکریم فرزند ارشد خانواده بود با وجود آنکه در دوران جنگ تحمیلی خانواده شهید محمدکریم آواره شدند و در زیر چادر زندگی می کردند .
شهید محمدکریم همزمان مشغول ادامه تحصیل بود و اوقات بیکاری به کارگری می پرداخت تا از این طریق کمک خرجی برای خانواده باشد و شبانه در زیر چادر جلوی نور چراغ (فانوس) به درس خواندن مشغول بود.
شهید محمدکریم چون فرزند ارشد خانواده بود . همیشه در درس خواندن به خواهر و بردارهایش کمک می کرد.
بعد از آنکه دپلیم گرفت راهی خدمت مقدس سربازی شد و به کی از پادگان های ارتش در اصفهان منتقل شد و در همان جا مشغول انجام وظیفه شد بعد از خدمت سرباز به خاطر علاقه وافری که شهید محمدکریم به دنیروی انتظامی داشت در نیروی انتظامی ایلام استخدام شد و تا لحظه شهادت با جان و دل در ان نهاد مقدس مشغول به کار بود و حتی در حین انجام مأموریت هم به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد
قسمتی از وصیت نامه شهید محمدکریم بابایی ملکیان
پدر و مادر عزیزم اگر روزی به بزرگترین آرزویم یعنی شهادت برسم و در میان شما نباشم خواهشم این است که در غیابم ناراحت نشوید و خوشحال باشید که فرزندتان به آرزویش رسیده ، خواهران گرامیم نصیح تهای برادرتان را فراموش نکنید ، قدر پدر و مادرم را بدانید امیدوارم در تمام مراحل زندگی با پاکدامنی و آبرومندانه روسفید باشید و برادران بزرگوار مراقبت از پدر و مادر و خواهر بعهده هر برادری است پس به وظیفه شرعی خودتان پایبند باشید و قدر این آب و خاک را بدانید امیدوارم که نصیحت هایم را فراموش نکنید و اگر روزی بر سرار مزارم آمدید خوشحال باشید که من هم خوشحال باشم .
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما