خاطره ی از زبان پدر شهید منصور تابه زر در مورد فرزندش
يکشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۰۱
ساغر چشمم کنون بی باده است تکیه گاهم بر زمین افتاده است
نوید شاهد ایلام
خاطره ی از زبان پدر شهید منصور تابه زر
ساغر چشمم کنون بی باده است تکیه گاهم بر زمین افتاده است
خاطره ای از شهید منصور تابه زر از زبان پدر ایشان به یاد دارم که در زمانی فرزندم منصور کلاس اول ابتدایی بود در زمان برگشت از مدرسه در حالی که من مشغول چرای دامها در یک روز بارانی و مه آلود در کوه بودم و در صورتیکه از منزل خیلی دور بودم ایشان با توجه به اینکه سنی نداشت اما کوله بار غذای بنده را که در خانه جا مانده بود برایم آورده بود و بعد از گردش زیاد در آن هوای بارانی از سر غیرتی که داشت کوله بار را در آن حوالی در یک غار گذاشته و آویزان کرده بود که در آن وقت همدیگر را دیدیم و پیشم آمد وی را بوسیدم و گفتم پسرم چطور در این شرایط نابسامان هوایی مرا پیدا کرده ای در جوابم گفت : پدر من هیچگونه ترسی در دل ندارم و می دانستم که در این حوالی هستید و حتی کوله بار را هم در غار آویزان کرده ام و اکنون هم به خانه می روم .
خدا می داند در آن وقت برایم خیلی حرف بود که چگونه مرا پیدا کرده است شجاعت و غیرتش برایم ستودنی بود.
خلاصه ای از زندگینامه شهید منصور تابه زر
شهید در سال 1358 در ارکواز ملکشاهی از توابع استان ایلام دیده به جهان گشود مادرش او را با عشق و علاقه وافری پرورش می داد تا اینکه به سن 6 سالگی رسید از همان اوان کودکی علی رغم علاقه فراوانی که به تحصیل داشت با شوق فراوان در کارهای خانه و دامداری و چرای گوسفندان کمک کار پدر بود پدر که امید داشت پسرش با توجه به استعداد زیادش با درس خواندن در آینده به جایی برسد ، اما بعد از دو سال از تحصیلش در مقطع ابتدایی در سی و یکم فروردین ماه 1368 در حالی که مشغول چرای دامها در حوالی منزل بود بر اثر برخورد با مواد منفجره باقی مانده از جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما