اصل وصیت نامه بسیجی شهید رابح جیواد از شهدای استان ایلام
يکشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۴۷
برادران و خواهرانم بدانند که من این راه خود را با کمال میل خود انتخاب نمودم و هیچ اجباری در کار نبوده است...
نوید شاهد ایلام
وصیت نامه شهید رابح جیواد
نام :رابح
نام خانوادگى :جيواد
نام پدر :مهدى
تاريختولد :06/03/1340
تحصیلات : مقطع دبیرستان
مسئولیت در جبهه : تخریب چی
تایخ شهادت :19/12/1364
نام خانوادگى :جيواد
نام پدر :مهدى
تاريختولد :06/03/1340
تحصیلات : مقطع دبیرستان
مسئولیت در جبهه : تخریب چی
تایخ شهادت :19/12/1364
محل شهادت : اروند رود
نحوه شهادت : اصابت ترکش به ناحیه سر
نحوه شهادت : اصابت ترکش به ناحیه سر
وصيتنامه :
بسم الله الرحمن الرحيم
با درود و سلام بيكران بر تنها منجى عالم بشريت مهدى موعود(عج) و نايب برحقش امام خمينى و سلام بر روحانيت مبارز در خط او و سلام به ارواح طيبه تمام شهدا از صدر اسلام و كربلاى حسين تا كربلاى خونين ايران و آرزوى پيروزى نهايى براى رزمندگان اسلام و آرزوى شفاى عاجل مجروحين و جانبازان اين انقلاب شكوهمند اسلام سخن را آغاز مىكنم . سخن از جنگ حق عليه باطل اين سخن آغازش از خلقت انسان شروع شده (از جنگ هابيل و قابيل ) و ادامه و پايان آن نيز معلوم است (تا روز قيامت ) و اين مسألهايست كه براى همه مشخص بوده كه كدام حق و كدام باطل بوده يا لااقل براى هر انسان باوجدان و انبياء و اوصياء نيز اين راه را نشان دادهاند بخصوص اين راه براى ما در اين عصر از زمان واضح و واضحتر گشته و اين راهيست كه خاتم انبيا محمد(ص) و على وحسن و حسين(ع) تا غايب و منتظر آنان(عج) كه ما تابع آن هستيم به وضوح براى ما نشان دادهاند و به حمدالله ما به اين راه هدايت شديم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ.....اعراف 43 » البته بنده به اين حقارتى كه دارم نمىتوانم شكر اين نعمت بزرگ را به جا آورم و اين را مطمئن هستم كه اگر تمام شبها و روزها را به عبادت مشغول باشم شكر يك نعمت از نعمتهاى خدا را نمى توانم به جا آورم و اما اين راهى را كه انتخاب كردهام تا جايى كه يادم مىآيد از همان دوران كودكى در خود شورى احساس مىكردم كه آن شور و غوغا با مراسم حسينی از همان اوان كم كم بزرگ شد. تا انقلاب شكوهمند ايران در سال 57 به پيروزى رسيد كه با پيروزى انقلاب عشقى كه داشتم شدت گرفت و بعد از آن كه ابرقدرتها اين جنگ را بر ما تحميل كردند اين عشق شكوفه زد و مرا به ميدان جنگ با باطل كشاند واين را برادران و خواهران بدانند كه من در آمدنم به جبهه جز رضاى او را نخواستم و نخواهم خواست و اين را مى دانم كه راهى را كه انتخاب نمودم راه پر پيچ وخمى است و اگر نظر لطف خدا نباشد هرآن ممكن بود به گمراهى بيفتم و اما مرگم را در اين راه جز سعادت و نجات از اسارتهاى گوناگون اين دنيا نمىدانم . البته ناگفته نماند كه من اميدى به اعمال خود ندارم و نخواهم داشت مگر به لطف و عنايت خدا و شفاعت محمد(ص) و آل او و اين را خوب مى دانم كه اگر خدا با عدلش با ما رفتار كند حتى انبيا نيز راهى براى نجات نداشتند واين را نيز خوب مى دانم كه تمام آنها حتى انبيا نيز به شفاعت خاتم آنان محمد(ص) و آل محمد(ص) نيازمندند و اما در خاتمه كلام تنها و تنها اميدم به فضلپروردگارم و شفاعت محمد و آل محمد(ص) مى باشد و انشاءالله كه ما را جز نجات يافتگان قرار دهد . انشاءالله .
سخنى با پدر و مادر عزيزم
پدر و مادر عزيزم اين را ميدانم كه شما با چه خون جگرخوردنها مرا بزرگ كرديد و به اينجا رسانديد و اين را نيز مىدانم كه من هرگز نتوانستم جبران يكى از محبتهاى شما در زندگيم جبران كنم و جز اذيت برايتان چيزى نداشتم خلاصه از شما شرمندهام و از شما طلب آمرزش و حلاليت دارم كه مرا ببخشيد و با از دست دادن من زياد ناراحت نباشيد و اگر خواستيد براى من گريه كنيد اول صحنه كربلاى مولايم حسين(ع) را به ياد بياوريد و آنگاه هر قدر كه دلتان مىخواهد گريه كنيد و اين را بدانيد كه من با مرگم به آرزويم رسيدهام . اما هيچكس از من طلب مالى و جنسى ندارد و مقدار پولى كه دارم براى خرج امر خير برادرم صالح خرج گردد. اميدوارم آن را زياد به تاخير نيندازد .(والسلام على من اتبع الهدى ). در خاتمه از تمام دوستان و آشنايان و خلاصه هر كس كه از اين حقير بدى ديده اميدوارم كه به بزرگى خودشان ببخشيد تا كه شايد بارى از گناهانم با اين كارشان بردارند و بارم را سبك گردانند . به اميد پيروزى هر چه زودتر رزمندگان اسلام و فتح كربلا و قدس و پيروزى حق بر باطل در تمام جهان و به اميد برپا شدن حكومت عدل الهى به دست مولايم مهدى صاحبالزمان (عج)
مدتى بى حرمتى بسيار شد ......... اين زمان از خواب دل بيدار شد
محو كن بىحرمتيهاى مرا ......... عفو كن دون همتي هاى مرا
اى عطا از تو،خطا بر ما نگير ......... اى وفا از تو، جفا بر ما نگير
آيد از ما آنچه آيد از لئيم ......... تو بكن آنچه آيد از كريم
22/11/64 - الحقير : ربح جيواد
با درود و سلام بيكران بر تنها منجى عالم بشريت مهدى موعود(عج) و نايب برحقش امام خمينى و سلام بر روحانيت مبارز در خط او و سلام به ارواح طيبه تمام شهدا از صدر اسلام و كربلاى حسين تا كربلاى خونين ايران و آرزوى پيروزى نهايى براى رزمندگان اسلام و آرزوى شفاى عاجل مجروحين و جانبازان اين انقلاب شكوهمند اسلام سخن را آغاز مىكنم . سخن از جنگ حق عليه باطل اين سخن آغازش از خلقت انسان شروع شده (از جنگ هابيل و قابيل ) و ادامه و پايان آن نيز معلوم است (تا روز قيامت ) و اين مسألهايست كه براى همه مشخص بوده كه كدام حق و كدام باطل بوده يا لااقل براى هر انسان باوجدان و انبياء و اوصياء نيز اين راه را نشان دادهاند بخصوص اين راه براى ما در اين عصر از زمان واضح و واضحتر گشته و اين راهيست كه خاتم انبيا محمد(ص) و على وحسن و حسين(ع) تا غايب و منتظر آنان(عج) كه ما تابع آن هستيم به وضوح براى ما نشان دادهاند و به حمدالله ما به اين راه هدايت شديم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ.....اعراف 43 » البته بنده به اين حقارتى كه دارم نمىتوانم شكر اين نعمت بزرگ را به جا آورم و اين را مطمئن هستم كه اگر تمام شبها و روزها را به عبادت مشغول باشم شكر يك نعمت از نعمتهاى خدا را نمى توانم به جا آورم و اما اين راهى را كه انتخاب كردهام تا جايى كه يادم مىآيد از همان دوران كودكى در خود شورى احساس مىكردم كه آن شور و غوغا با مراسم حسينی از همان اوان كم كم بزرگ شد. تا انقلاب شكوهمند ايران در سال 57 به پيروزى رسيد كه با پيروزى انقلاب عشقى كه داشتم شدت گرفت و بعد از آن كه ابرقدرتها اين جنگ را بر ما تحميل كردند اين عشق شكوفه زد و مرا به ميدان جنگ با باطل كشاند واين را برادران و خواهران بدانند كه من در آمدنم به جبهه جز رضاى او را نخواستم و نخواهم خواست و اين را مى دانم كه راهى را كه انتخاب نمودم راه پر پيچ وخمى است و اگر نظر لطف خدا نباشد هرآن ممكن بود به گمراهى بيفتم و اما مرگم را در اين راه جز سعادت و نجات از اسارتهاى گوناگون اين دنيا نمىدانم . البته ناگفته نماند كه من اميدى به اعمال خود ندارم و نخواهم داشت مگر به لطف و عنايت خدا و شفاعت محمد(ص) و آل او و اين را خوب مى دانم كه اگر خدا با عدلش با ما رفتار كند حتى انبيا نيز راهى براى نجات نداشتند واين را نيز خوب مى دانم كه تمام آنها حتى انبيا نيز به شفاعت خاتم آنان محمد(ص) و آل محمد(ص) نيازمندند و اما در خاتمه كلام تنها و تنها اميدم به فضلپروردگارم و شفاعت محمد و آل محمد(ص) مى باشد و انشاءالله كه ما را جز نجات يافتگان قرار دهد . انشاءالله .
سخنى با پدر و مادر عزيزم
پدر و مادر عزيزم اين را ميدانم كه شما با چه خون جگرخوردنها مرا بزرگ كرديد و به اينجا رسانديد و اين را نيز مىدانم كه من هرگز نتوانستم جبران يكى از محبتهاى شما در زندگيم جبران كنم و جز اذيت برايتان چيزى نداشتم خلاصه از شما شرمندهام و از شما طلب آمرزش و حلاليت دارم كه مرا ببخشيد و با از دست دادن من زياد ناراحت نباشيد و اگر خواستيد براى من گريه كنيد اول صحنه كربلاى مولايم حسين(ع) را به ياد بياوريد و آنگاه هر قدر كه دلتان مىخواهد گريه كنيد و اين را بدانيد كه من با مرگم به آرزويم رسيدهام . اما هيچكس از من طلب مالى و جنسى ندارد و مقدار پولى كه دارم براى خرج امر خير برادرم صالح خرج گردد. اميدوارم آن را زياد به تاخير نيندازد .(والسلام على من اتبع الهدى ). در خاتمه از تمام دوستان و آشنايان و خلاصه هر كس كه از اين حقير بدى ديده اميدوارم كه به بزرگى خودشان ببخشيد تا كه شايد بارى از گناهانم با اين كارشان بردارند و بارم را سبك گردانند . به اميد پيروزى هر چه زودتر رزمندگان اسلام و فتح كربلا و قدس و پيروزى حق بر باطل در تمام جهان و به اميد برپا شدن حكومت عدل الهى به دست مولايم مهدى صاحبالزمان (عج)
مدتى بى حرمتى بسيار شد ......... اين زمان از خواب دل بيدار شد
محو كن بىحرمتيهاى مرا ......... عفو كن دون همتي هاى مرا
اى عطا از تو،خطا بر ما نگير ......... اى وفا از تو، جفا بر ما نگير
آيد از ما آنچه آيد از لئيم ......... تو بكن آنچه آيد از كريم
22/11/64 - الحقير : ربح جيواد
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما