خاطره ی از حجت صحرایی همرزم شهید هدایت صحرایی شهید مهربانی ها
یک روز در حالی که در منطقه ی عملیاتی در پشت تپه های کنجان چم چادرهای کوچکی زدیم و برادران هر کدام آماده نبرد می شدند و شادی می کردند، شهید هدایت صحرایی را خسته و کوفته دیدیم، در زیر چادر در گرمای بیش از اندازه استراحت کوتاه نمود و با لبخند همیشگی به ما روحیه می داد در این هنگام دایی ایشان «یاری صحرایی» به هدایت گفت شما حق شرکت در عملیات ندارید از همین جا برگرد شهید هدایت با متانت خاص و حالت مهربانی همیشگی به دایی گفت دایی جان من آمده ام امامم بقیه الله را زیارت کنم من آمده ام تا امام حسین را زیارت کنم، دایی جان مرگ در دست خداوند است و هیچ کس زنده یا مرده نمی گردد مگر به اذن خداوند، که با این حرف دائیش به ایشان اجازه شرکت در عملیات را داد.
راوی: حجت صحرایی همرزم شهید
خلاصه ای از زندگینامه فاتح عملیاتهای فتح المبین، محرم و والفجر(3)سردار حماسه ساز شهيد هدايت صحرائي
نام پدر: علیمحمد
تاریخ تولد: 1342
محل شهادت: مهران
مسئولیت: فرمانده گروهان
خلاصهای از زندگینامه شهید
شهید هدایت صحرایی در سال 1342 درروستای بیشه دراز، درخانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت دیده به جهان گشود اوتنهاپسرخانواده بود. مقاطع تحصیلی خود را تا مقطع متوسطه در دهلران گذراند و در حین تحصیل ورزش کشتی را دنبال میکرد و از کشتیگیران بنام شهر دهلران بود.دوران مبارزهی این شهید علیه استکبار با مبارزه علیه رژیم ستمشاهی آغاز شد ودوشادوش دوستان واقوام خود درتظاهراتهای علیه رژیم منهوس پهلوی حضورفعال داشت.
وی از اولین کسانی بود که در کسوت پاسداری به دفاع از کیان اسلامی پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
کسی که دشتهای دهلران، مهران، فکه، موسیان و زیبدات دلاوریها و رشادتهای او را در قلب خود به یادگار دارند و استواری گامهایش را گواهی میدهند. او که تکبیرهای رسا و دلنشیناش بر بلندای کله قندی و حمرین ورد زبان افلاکیان است و به لحاظ رشادتهای فراوان به فرماندهی اطلاعات گردان 505 محرم منصوب شد.
سرانجام در عملیات والفجر 3 درتاریخ 11/5/1362 در مهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فرازی از وصیتنامه شهید
آتشی درقلب من جاری است که هیچ کس نمی توانداین آتش راخاموش کند، مگر جـهـاد در راه خدا مادرم انسان میمیرد پس چه بهتر جهاد کردن در راه خدا و شهادت در راه او.