شهدای قرآنی استان ایلام
سهشنبه, ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۵۶
شهدای قرآنی استان ایلام
مروری به زندگی و سوابق مبارزاتی آزاده و جانباز سردار شهید حاج صارم طهماسبی (قاری و حافظ قرآن)
"صارم طهماسبی" سال 1336 در روستای سراب باغ شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام دیده به جهان گشود ، دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا به پایان رساند و برای گذراندن مقطع متوسطه راهی آبدانان ، دهلران و شهرستان اسدآباد همدان شد. سال 1350 پس از آشنایی با شهیدان محمدمنتظری و علی اندرزگو وارد مبارزات سیاسی بر علیه رژیم ستم شاهی شده و توسط ساواک ایلام شناسایی و دستگیر شد. وی سال 1352 همراه با چند نفر از همراهان و مبارزان انقلابی از جمله محمد مهدی صولت به لبنان سفر کرد و به مدت 5 سال ، ضمن فراگیری فنون و اموزش های رزمی و پارتیزانی و زندگی در شرایط بسیار سخت ، در کنار مجاهدان و مبارزان جنبش امل لبنان بر ضد رژیم غاصب اسرائیل در سرزمین های اشغالی جنگید و توسط مدموران ارتش اسرائیل به شدت مجروح شد که آثار به جای مانده از جراحات آن زمان در پای چپ این مجاهد نستوه همچنان باقی بود. صارم طهماسبی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی وارد ایران شد و در یک مرکز چریکی به صورت مخفیانه به ساخت بمب های دستی و آموزش و هدایت تظاهر کنندگان ضد حکومت شاه پرداخت و آنها را تجهیز و تسلیح می کرد. پس از سرنگونی رژیم پهلوی و برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به دستور و همراه شهید محمد منتظری با یک فروند هواپیمایی نظامی برای تکمیل مأموریت ها و فراگیری آموزش های پیشرفته دوباره راهی لبنان و شهرهای (صور ، صیدا، نبتیه و جرج البراجنه) شد و پس از گذشت یک سال و نیم به کشور بازگشت او با هماهنگی و دستور شهید مصطفی چمران در جبهه میانی جنگ تحمیلی به صف نبرد علیه متجاوزان بعثی پیوست. سردار صارم طهماسبی در دوران دفاع مقدس در مسئولیت های مختلف عملیاتی ، شناسایی ، رزمی و فرماندهی یگان های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان ایلام به پاسداری از مرزهای ایران و نبرد با دشمن بعثی پرداخت. وی در سیزدهم آبان ماه سال 1363 هنگام مأموریت شناسایی در منطقه سرخر در مهران از سوی گروه معروف فرسان "گوش برها" به اسارت درامد و پس از تحمل 50 ماه اسارت به آغوش خانواده بازگشت .
حاج صارم طهماسبی بعد از بازگشت از اسارت دوباره ردای سبز پاسداری را به تن کرده و در کسوت یک پاسدار جهاد خویش را مجددا از سرگرفته و به خدمت در این نهاد مقدس پرداخت. او با اخذ درجه سرهنگی دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد علوم سیاسی بود و سوابق درخشانی در تدریس و تفسیر قران و نهج البلاغه داشتو حاج گصارم طهماسبی" از تبار جانبازان ، آزادگان و ایثارگرانی بود که وصف مردانگی هایش را باید از بلندی های جبل الجولان و پایداری و شکیبایی اش را از اسارت گاه های رژیم بعث عراق و شجاعت و دشمن ستیزی اش را از قلل سر به فلک کشیده کردستان و دشت های داغ و تفتیده خوزشتان ایران اسلامی شنید و با جان و دل باور کرد.
او جان خویش را با خداوند معامله کرد و در سودایی خدایی، سلامت خود را از کف داد، در بندهای مخوف رژیم بعث عراق به جرم جهاد و ایثار ضربات کشنده ی تازیانه عراقی ها را تحمل کرد تا مشق آزادگی را یک بار دیگر به آزادگان جهان ارائه کند. این نامدار گمنام ، نمادی واقعی از افسانه ی سیمرغ بود که ماندگارترین پرواز را در زیباترین معراج عشق و ایثار در آسمان و عرصه ی روزگار خویش به نمایش گذاشت. این سردار سرافراز ، فرمانده ای خطر پذیر و عشق آفرین بود که حرف هایش دلنشین و کلامش شیرین بود ، او عارفی واصل و آزاده ای صاحب دل که به درستی عشق را فهمیده ، زجر را چشیده و حق و باطل را با دقت سنجیده بود.
این شهید زنده اگر چه جسم مجروحش بر زمین بود، اما روحش با خالق خویش قرین بود. این امیر امانت دار ، فکر و ذکرش همجوار عرشیان بود. حاج صارم ، نسخه ی قطوری از مصحف بشریت بود که مشق جانفشانی را در کسوت یک چریک انقلابی در لبنان و فلسطین در مصافی ماندگار با صف آرایی دوران دفاع مقدس فرا گرفت.
او فرهنگ تهجد و جنگ و جهاد را به عنوان یک آموزه ای ارزشی به آزاد مردان و بسیجیان ایران اسلامی متصل نمود. صارم از نسل نادر و کمیابی بود که در این دوران وانفسا برکت زمین و عزت آمان بودند ، نسلی که فقط در کرانه های تنهایی خویش ، سجاده سخاوت را گستراندند و نجوای دل را نثار هشت سال ایمان و شهادت نمودند. او یادگار نسلی است که ارواح شریف و ظریفشان در مصاحبت با شهیدان در حال مغزله و مبادله است . این نامدار گمنام ، پس از سال ها هنرنمایی در مقابل جنود کفر و الحاد و هم صدایی با سرداران سرافرازی چون دکتر چمران ف و عارف صابر مرحوم سید علی اکبر ابوترابی ، با کوله باری از امراض و ابتلاعات جسمی و روحی ، روزگارش را در صبر و شکیبایی سپری نمود.
وی سرانجام صبح روز جمعه 15 آبان ماه سال 1394 با بدنی رنجور و عزمی همچنان راسخ در بستر بیماری ناشی از آسیب های جنگ تحمیلی با 70% جانبازی دعوت حق را لبیک و به دیدار معبودش شتافت.
روحش شاد و چراغ راهش در مسیر مجاهدان ، تابناک و تا ابد افروخته باد.
خلاصه ای از زندگینامه شهيد عبدالزهرا هیوری در سال 1344 در مهران متولد گرديد و از همان دوران كودكي داراي هوش و استعداد سرشاري بود در سن نوجواني بدون هيچگونه ترس و واهمه اي در مراسمات عزاداري امام حسين(ع) که برگزار مي شد شركت كرد و نوحه خواني مي كرد تحصيلات ابتدائي خود را در كشور عراق به پايان رساند تا اينكه او و خانواده اش را به جرم شيعه و مسلمان بودن از كشور عراق اخراج كردند.
با آمدن به كشور اسلامي ايران حضور شهيد در ميدانهاي مذهبي و اسلامي بيشتر شد و با تشكيل كلاسهاي قرآن و عقائد به نشر فرهنگ غني اسلام پرداخت و تحصيلات خود را در ايران ادامه داد و چهره نوراني و قرآني او زبانزد عام و خاص شده بود يكي از خصوصيات اخلاقي وي پرهيز از محرمات بود او خيلي زياد به مسائل مذهبي و اسلامي اهميت مي داد هيچوقت نماز و روزه را ترك نمي كرد حتي از شهادت خودش نيز به خانواده اش خبر داده بود تا اينكه در سال 62 بر اثر بمباران هوائي دشمن بعثي به اردوگاه مهاجرين مهران به شهادت رسيد .
شهيد غلام حسين زيني وند در سال 1335 در شهرستان خرم آباد در خانواده اي فقير و تهيدست ديده به جهان گشود پدر ايشان گارگري بيش نبود ولي انساني مذهبي و خدا جو بود كه نام فرزندش را غلام حسين گذاشت شايد اين نام خود محركي باشد براي امام حسين رسيدن و غلامي او را كردن شهيد زيني وند در سنين كودكي بسيار مظلوم و با وقار بود و هميشه سعي مي كرد كسي از او نرنجد بعلت فقر و تنگدستي خانواده ايشان به پل دختر عزيمت نمودند و دوران دبیرستان خود را با سختی و مشقت فراوان اما با موفقیت به پایان رسانید ، در آن زمان (رژیم شاه) كه مردم كمتر در مجالس مذهبي شركت مي كردند شهيد در روزهاي تاسوعا و عاشورا و ماه مبارك رمضان حال و هواي ديگري داشت و يكي از اعضاي خوب و فعال هيئت انصار حسين (ع) شهرستان خرم آباد بود در دوران جواني لباسهاي ساده و بي آلايش مي پوشيد اصلآ به اين مسائل پوچ توجه اي نداشت و هميشه بفكر جامعه بود بارها مي گفت كه اي كاش كسي مي آمد و وضع اين مملكت را درست ميكرد .
در سال 1354 بخدمت مقدس سربازي اعزام و در اوايل سال 1365 دوران سربازي را به پايان رساند شهيد در سال 1357 در اداره آموزش پرورش شهرستان دره شهر استخدام و به عنوان كتابدار در اين شهرستان شروع به فعاليت نمود كه در آن موقعیت كه مردم با مبارزات خود را بطور گسترده تري با رژيم منفور پهلوي شروع كردند شهيد با جمعي از روستائيان و بچه هاي خوب دره شهر شبها جلسه مي گرفت.
در سال 1354 بخدمت مقدس سربازي اعزام و در اوايل سال 1365 دوران سربازي را به پايان رساند شهيد در سال 1357 در اداره آموزش پرورش شهرستان دره شهر استخدام و به عنوان كتابدار در اين شهرستان شروع به فعاليت نمود كه در آن موقعیت كه مردم با مبارزات خود را بطور گسترده تري با رژيم منفور پهلوي شروع كردند شهيد با جمعي از روستائيان و بچه هاي خوب دره شهر شبها جلسه مي گرفت.
بايد گفت يكي از افراد فعال و بيار دلسوز جامعه بود وقتي كه انقلاب با موفقيت و پيروزي به هدف خود رسيد شهيد زيني وند با اينكه ديار و خانواده خود را ترك گفته بود از پاي نمي نشست و هر شب و روز براي تداوم بخشيدن به انقلاب پر شكوه اسلامي ايران از هیچ گونه فعالیتی دریغ نمی کرد و خدا ميداند كه چقدر در اين منطقه با افراد كور دل و منافق مبارزه ميكرد و بارها مورد تهديد قرار مي گرفت ايشان بعد از انقلاب هميشه در كنار امام جمعه و روحانيون مقيم اين شهرستان بود در مراسم قرآن شركت مي كرد در مجالس مذهبي نيروي بسيار موثر و با وقار بود عضو انجمن اسلامي معلمان و عضو فعال ستاد برگزاري مراسم نماز جمعه بود شهيد زيني وند بيشتر اوقات خود را در خدمت با مردم و محرومين ميگذراند ايشان طي اعزامهاي متعدد و داوطلبانه بارها به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل رفت تا اينكه در نوزدهم اردیبهشت ماه 1365در جبهه به دست دژخيمان بعثي اسير شد و تا آخرين نفس با آنها مبارزه نمود و تن به اسارت نداد و در حاليكه بدنش تماماً زخمی كرده بودند با ديدگاني باز به شهادت رسيد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
قسمتی از وصیت نامه شهید غلامحسین زینی وند
آنچنان زندگي كنيد كه هر گاه ترك دنيا به سبب موت و مرگ پيش مي آيد،با آغوش باز آنرا استقبال كنيد.امروز اگر مسئله جانبازي مطرح مي شود آنچنان زندگي دنيا ما را به خود مشغول كرده است كه حاضر به قتال في سبيل الله نيستيم،علت چيست؟ علت ،جهاد اكبر نكردن است.جهاد اكبر،مطيع حق بودن است،يعني پيرو دستورات عاليه اسلام باشيم خدايا عمل و رفتار و لحظه هاي زندگي ما را لباس حق و حقيقت بپوشان
شهید ولی بگ قیصوری فرزند جعفر در سال 1311 در بخش بدره از توابع شهرستان دره شهر دیده به جهان گشود وی تا ششم نظام قدیم تحصیل نموده بود ایشان قاری قرآن در مسجد محله خود به فعالیت های قرآنی می پرداخت ، در دوران نوجوانی و جوانی برای وامرار معاش خانواده خود کارگری می کرد ، در آنزمان که کشور ایران اسلامی مورد تهاجم دشمن بعثی قرار گرفته بود برای از دفاع از میهن عزیزمان به عنوان بسیجی وارد سپاه پاسداران شد واز طرف لشکر 11حضرت امیر (ع) در منطقه جنگی مهران مشغول خدمت بود.سرانجام در پنجمین روز از شهریورماه 1366 بر اثر برخورد با مین به تمام بدن به درجه رفیع شهادت رسید از این شهید گرانقدر 11فرزند به یادگار مانده است. مزار این شهید گرانقدر در بخش بدره قرار دارد. روحش شاد ویادش گرامی باد.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما