تقدیم به طلایه دار جبهه های غرب سردار محمد کرمی
پرنده وار
علمداری که شب از هیبت چشمش هراسان بود
خدا هم خوب می دانست در کیش شهیدان بود
قرار از کف ربود و دل به دریا زد شبی با عشق
پر از تکثیر آیینه پر از وهمی پریشان بود
گذشت از جانب هستی به سمت بی کران عشق
به سمت مرگ سرخی که طلایه دار انسان بود
دمی که کوله بارش را به سمت آسمان می بست
پر از اعجاز روییدن مثال سرو عریان بود
به خونخواهی مظلومان بلا به جام خرید آری
بلند آوازه نامی که سفیر سربداران بود!
پرنده وار پر زد از شب بی روزن چشمم
رد پایش فقط یک لحظه، یک لحظه نمایان بود
مرور وصیت هایش فقط این حُسن را دارد
که فهمیدیم مرید ما مرادش در جماران بود
یک سبد لبخند
ساده بود و بر لبانش یک سبد لبخند
داشت با خوبی و عشق و آسمان پیوند
در نسیمی، صبح در نور و نماز آمد
شانه های مهربانش رفته تا الوند
پهلوانی بود عاشق، دیده بودم آه
مثل او در قصه های سهراب و بازو بند
عاقبت یک شب دعاهایش اجابت شد
رفت تا آن سوی آبی ها با یک لبخند
وقتی آخر رفت، اهل ایل می گفتند:
مثل او مادر نمی زاید دگر فرزند.
(شعر از نورالدین نوراللهی)
مروری بر زندگینامه شهید محمد کرمی در سپیده دم یکم فروردین ماه 1342 قدم به عرصه گیتی نهاد. پدرش از مردمان ساده و صمیمی روستای هزارانی بود که در شهرستان آبدانان به علت مهاجرت خانواده اش به خوزستان دوران کودکی را در هجران گذراند.
او جوانی رشید، دلاور، بی باک و مؤمنی متواضع بود که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی در آبان ماه سال ۱۳۵۹از طریق سپاه خوزستان به جبهه ها اعزام گردید. که در سال 1362به سپاه ایلام منتقل و به عضویت رسمی سپاه در آمد. بارها در گُردان ۵۰۵ محرم حماسه آفرید. ایشان فردی مستعد بوده که در کنکور سال ۶۶در رشته خلبانی قبول گردید، اما به علت مصلحت و اصرار فرماندهان، منصرف شد.
قسمتی از وصیت نامه شهید
ای مردم مسلمان ایران نکند خدای نکرده از پشتیبانی امام و ولایت فقیه دست بردارید که در آن صورت اسلام از بین می رود و گناهش به گردن ماست و روز محشر چه جوابی خواهیم داد.