پوتین های من و برادرم خاطره ای از شهید حجت اله گوهری
من و برادرم حجت در هنگام سرما و یخبندان مشترکاً از آن پوتین ها استفاده می کردیم . این بار ایشان آن پوتین را در عملیات شاخ شمیران پوشیده بودند. در واقع ، این آخرین نوبت پوشیدن پوتین ها توسط برادرم بود ، زیرا در همان عملیات به شهادت رسیدند.
پیکر شهدا در ارتفاعات تپه مجید زیر دید دشمن بعثی بود و تا 17 شبانه روز امکان انتقال به پشت جبهه وجود نداشت . تا اینکه لشکر محمد رسول الله شروع به عملیات کرد و اجساد شهدا به دست نیروهای خودی افتاد.
به همراه یکی از اقوام با اخذ "برگه تردد" از لشکر 11 ، عازم کردستان شدیم ، اما روز قبل پیکر شهدا را به کرمانشاه فرستاده بودند.
بلافاصله کردستان را به مقصد کرمانشاه ترک کردیم . وقتی به معراج شهدای کرمانشاه رسیدیم ، مسئول معراج دستور داد کانکس های حاوی پیکر شهدا را باز کنند . یکی کی کانکس ها را نگاه کردم و پیکرهای شهدا را دیدم اما از برادر خبری نبود. با ناامیدی آخرین کانکس را گشتم ، باز هم او را ندیدم .اشک از چشمانم جاری شد. شماره ی پلاک برادر را از من خواستند و به آن ها دادم . شماره ی پلاک برادر ، کار را آسان تر کرد.
در سردخانه ای دیگر ، یک جبعه چوبی را برایم باز کردند که پیکر مطهر شهیدی در آن آرام گرفته بود. تاریکی سردخانه از یک طرف و آغشته به خون بودن چهره ، شناسایی را مشکل می کرد . از سرپرست معراج خواستم تا پیکر را به جلوی در که روشن تر بود ف بیاورند . در قسمت روشنایی ، اولین چیزی که دیدم و با آن برادرم را شناسایی کردم همان پوتین های مشترک بود.
با سلام به محضر مبارک ولی عصر(عج) و نایب برحقش امام خمینی (ره) و درود به ارواح مطهر شهدای اسلام و امت قهرمان ایران ، اکنون که این وصیت نامه را می نویسم قلبم برای یاری امام و دینم و امت اسلامی می تپد و خداوند تفضل عنایت فرماید که قدم و قلم ما تا آخرین نفس برای رضای او و در خدمت اسلام عزیز باشد، آری امت مسلمان همیشه یار امام باشید و راه شهدا را و هدف شهداء را فراموش نکنید و این مهم میسر نیست مگر در سایه پیروی از خط امام
و تو ای خدای تعالی خود می دانی که برای رضای تو آمدیم و خود فرمودی که حق را یاری کنی پس در موعد وفایی به فضل و نصرت تو امیدواریم.
اما پدر و مادر گرامی اگر چه فرزندی خدمتکار برای شما نبودم و احیاناض شما را رنجانده ام ولی امید عفو دارم و از شما می خواهم مرا ببخشید . و دست بر پهنه خاک گذاشته و مرا حلال کنید اگر در راه خدا کشته شدم مادر تار به خدا برای من کمتر زاری کنید زیرا من راضی نیستم و بدانید که من از خدا بودم و به فضل و کرم او ... دستگیر اوست ، و به نزد او می روم ، برادران و خواهران مرا ببخشید و اما همسرم شاید من در طول ایام وصال ، همسری شایسته برای تو نبودم امیدوارم مرا ببخشید .