مروری بر زندگینامه و وصیت نامه شهید علیرضا مرادخانی در سالروز شهادت
چهارشنبه, ۰۵ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۴۰
شما را مرور میکنیم تا از یاد نرویم و میبینیم هر بار که تابوتتان ز جایی گذر میکند. چه غوغایی به پا میخیزد و چه سنگین میشود دل مادرانتان ز بس که آرزوی دیدنتان دارند و شما چه سبک بالی در آبی لاجوردی آسمان جولان میدهید ز بس که معرفت دارید و میافشاند نور ایمان را بر سر آدمیان خاکی.
نوید شاهد ایلام
مروری بر زندگینامه شیهد علیرضا مراد خانی فرزند محمد در سال 1338 ددیه به جهان گشود وی دوران کودکی و نوجوانی را در شهر ایلام گذراند و پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان ادامه داد .سپس به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید ، پس از دوران آموزشی در منطقه عملیاتی اهواز در پنجمین روز از مهرماه 1363به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای علی صالح (ع) قرار دارد.
مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای علی صالح (ع) قرار دارد.
قسمتی از متن وصیت نامه شهید علیرضا مراد خانی خطاب به مادرش
مادر جان سلام، امیدوارم حالت خوب باشد. مادر جان ای مادری که به خاطر فرزندت ناراحتی و زجر کشیدی، چه شبها که بی خوابی و ناراحتی کشیدی تا فرزندت را به این سن و سال رساندی ، تو بهترین مادر دنیا هستی، تو فرشته سعادتی ، نمی دانم که چه اسمی بر تو گذارم که لایق تو باشد یعنی هر اندازه از تو تعریف کنم و از زحمات تو گویم باز هم کم است تو عزیز ترین و مهربانترین مادر دنیاهستی، من فرزند حقیر تو به تو وصیت می کنم که برای من ناراحت نباشید بعد از شهادت من خوشحال باش مبادا ناراحت شوی و اشک بریزی تو افتخار کن که فرزندت در راه دین اسلام شهید می شود. درود بر چنین مادرانی که چنین فرزندانی را تحویل جامعه می دهند و تقدیم اسلام می کنند مادر جان اگر تا کنون برای تو ناراحتی ایجاد کرده ام مرا حلال کن، من نتوانستم برای تو فرزند خوبی باشم، من شرمنده ام از اینکه برای تو کار مثبتی انجام نداده ام من نتوانستم حتی زره ای از زحمات تو را جبران کنم فقط از تو می خواهم شیر پاکی را که به من داده ای حلالم کنی مادر و ای پدر عزیزم امیدوارم که مرا بخشیده باشید از برادران و خواهرانم می خواهم که مرا حلال کنند و افتخار کنند که برادر کوچک آنها درراه دین به شهادت می رسد، می دانم که پس از مرگ من هیچکدام از کسان و دوستان واقعی من قدرت به خاک سپردن مرا ندارند زیرا من به شما خوبی نکردم و لیاقت دوستی با شما نداشتم ولی از شما می خواهم که مرا حلال کنید و به یاد من باشید و از خانواده ام می خواهم که مرا حلال کنند.
مادر جان سلام، امیدوارم حالت خوب باشد. مادر جان ای مادری که به خاطر فرزندت ناراحتی و زجر کشیدی، چه شبها که بی خوابی و ناراحتی کشیدی تا فرزندت را به این سن و سال رساندی ، تو بهترین مادر دنیا هستی، تو فرشته سعادتی ، نمی دانم که چه اسمی بر تو گذارم که لایق تو باشد یعنی هر اندازه از تو تعریف کنم و از زحمات تو گویم باز هم کم است تو عزیز ترین و مهربانترین مادر دنیاهستی، من فرزند حقیر تو به تو وصیت می کنم که برای من ناراحت نباشید بعد از شهادت من خوشحال باش مبادا ناراحت شوی و اشک بریزی تو افتخار کن که فرزندت در راه دین اسلام شهید می شود. درود بر چنین مادرانی که چنین فرزندانی را تحویل جامعه می دهند و تقدیم اسلام می کنند مادر جان اگر تا کنون برای تو ناراحتی ایجاد کرده ام مرا حلال کن، من نتوانستم برای تو فرزند خوبی باشم، من شرمنده ام از اینکه برای تو کار مثبتی انجام نداده ام من نتوانستم حتی زره ای از زحمات تو را جبران کنم فقط از تو می خواهم شیر پاکی را که به من داده ای حلالم کنی مادر و ای پدر عزیزم امیدوارم که مرا بخشیده باشید از برادران و خواهرانم می خواهم که مرا حلال کنند و افتخار کنند که برادر کوچک آنها درراه دین به شهادت می رسد، می دانم که پس از مرگ من هیچکدام از کسان و دوستان واقعی من قدرت به خاک سپردن مرا ندارند زیرا من به شما خوبی نکردم و لیاقت دوستی با شما نداشتم ولی از شما می خواهم که مرا حلال کنید و به یاد من باشید و از خانواده ام می خواهم که مرا حلال کنند.
فراز دوم از وصیت نامه شهید علیرضا مراد خانی
اگر ما اهل ایمانیم باید از جان و مال و هر چه داریم در راه خدا بگذریم نه اینکه بشینیم تا بمیریم و روزی همچون کافران شاهد آتش دوزخ باشیم.
بار خدایا، معبودا، معشوقا شهادت در راهت را نصیب من بگردان. بار خدایا اینک که در راهت گام برداشته ام. حال که برای پاسداری از اسلام تو که توسط رسولت بر من نازل شده به جبهه آمده ام آرزوی شهادت دارم. ترا به سر شکافته امیر المؤمنین (ع)ترا به بدن پاره پاره سرورم حسین (ع) سوگند این آرزویم را برآور.
از برادران و خواهرانم عاجزانه می خواهم راهم را ادامه دهند و نگذارند که امام تنها بماند.
سخن با شهید
شما را مرور میکنیم تا از یاد نرویم و میبینیم هر بار که تابوتتان ز جایی گذر میکند. چه غوغایی به پا میخیزد و چه سنگین میشود دل مادرانتان ز بس که آرزوی دیدنتان دارند و شما چه سبک بالی در آبی لاجوردی آسمان جولان میدهید ز بس که معرفت دارید و میافشاند نور ایمان را بر سر آدمیان خاکی.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما