مصاحبه با مادر شهیدان عزیز و مجید کشکولی / به مناسبت هفته دفاع مقدس
نوید شاهد ایلام
مروری بر زندگینامه شهیدان عزیز و مجید کشکولی
پاسدار رشید اسلام شهید عزیز کشکولی
شهید عزیز در سال 1340 در میان خانواده ای متوسط و مذهبی در روستای ریکا از توابع بخش صالح آباد ایلام چشم به جهان گشود و تحت حمایت و تربیت خانواده اش از همان سن کودکی اسلام عزیز رادر قلب کوچکش جای داد و کودکیش را با شرکت در مجالس محدود و کوچک روستای زادگاهش به انجام رسانید در سن شش سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای ریکا به اتمام رسانید و بعد از پایان رساندن دوره راهنمایی همزمان با فوت پدر درس خواندن را رها کرد و سرپرستی خانواده اش را به عهده گرفت و مشغول کشاورزی گردید برای تأمین نیازمندیهای خانواده اش تا اینکه ایشان همراه خانواده به ایلام مهاجرت نمودند و مصادف شد با شروع انقلاب اسلامی ایران بر علیه شاه ظالم ایشان با قلب آکنده و سرشار از ایمان در تظاهرات شرکت می کرد و اقوام خانواده را دعوت می کرد به اسلام و شرکت در تظاهرات علیه حکام از خدا بیخبر ایشان در این مدت که به شهر ایلام آمدند تحصیلات اول و دوم و سوم نظری را با شرکت در امتحانات متفرقه با موفقیت به پایان رساند و در سال 1359 با یورش متجاوزین عراقی به خاک میهن جمهوری اسلامی ایران این شهید نامبرده قلبش آرام نمی گرفت که دشمنان را مشاهده کند و او ساکت بنشیند تا اینکه در قالب نیروهای سپاه پاسداران درآمد و خدمات ارزنده ای در جبهه ها ارائه داد و شب و روز برای پاسداری و جهت دستاوردهای این انقلاب اسلامی و خونبار می پرداخت تا اینکه به تاریخ یکم اسفندماه 1359 در یک عملیات به منظور کار گذاشتن مین در خاک چنگوله مهران اعزام و در هنگام برگشت بر اثر انفجار مین به اتفاق عمران قاسمی جان خویش را تقدیم اسلام نمود و به افتخار شهادت نائل آمدند.
مروری بر زندگینامه قائم مقام گردان ابوذر شهید مجید کشکولی در دهم خردادماه سال 1341 در میان خانواده ی متوسط و مذهبی در روستای ریکا صالح آباد دیده به جهان گشود تحت حمایت و تربیت خانواده اش از همان سن کودکی اسلام عزیز را در قلب کوچکش جای داد و کودکیش را با شرکت در مجالس محدود و کوچک روستای زادگاهش گذرانید دوره راهنمایی مصادف شد با مهاجرت خانواده اش به ایلام دوره راهنمایی را در مدارس ایلام و سپس با وارد شدن به دبیرستان مصادف شد با شروع انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران در تظاهرات و درگیری ها شرکت فعالانه داشت و دوستانش را نیز تشویق و به شرکت در مبارزات می نمود او در دبیرستان با معلمان انقلابی و متعهد و دانش اموزان انقلابی تماس می گرفت و با شور و اشتیاق فراوان در مجالس مذهبی شرکت می نمود و خصوصیات زندگی او بیشتر شبیه بود به زندگی ائمه اطهار(ع) و امورات دنیوی را در مقابل معنویات صفر می دانست و همیشه خویش را از قید و بندهای این دنیا رها می ساخت در سال 60 به استخدام بنیاد شهید ایلام درآمد و به عنوان خدمتگذاری مخلص تسلای خانواده های شهداء بود ذکر این نکته لازم است که ایشان خودش نیز از خانواده های شهدا محسوب می شد و تنها برادرش را در اوایل جنگ در یک رویارویی در منطقه مهران به شهادت رسیده بود ، در سال 1361 ازدواج نمود و ثمره ازدواجش یک پسر به نام محمد است ایشان مدتی که در بنیاد شهید مشغول به خدمت بود احساس می کرد باید رفت و انتقام خون عزیزان را از دشمن گرفت به همین خاطر به عضویت سپاه پاسداران درامد با توجه به اینکه قبلاً آموزش نظامی دیده بود به جبهه مهران ، سپس چنگوله و کردستان خالصانه خدمت می کرد و فاتح عملیاتهای والفجر پنج در چنگوله ، والفجر سه در مهران ، والفجر 9 در کردستان و سپس کربلای یک و دو در مهران بود و تا بحدی خدماتش ارزنده و چشمگیر بود از طریق فرماندهی به معاونت فرماندهی گردان ابوذر ارتقاء یافت و مدتی به عنوان مربی تخریب درامد و علیرغم اینکه مسئولین سپاه گاهی اوقات وی را به مسئولیت پایگاههای مقاومت برمی گزیدند اما روح بزرگ و سرشار از معنویت او آرام نمی گرفت و خدمت در خط مقدم جبهه و سخت ترین شرایط را بر جای امن ترجیح می داد تا اینکه خفاشان شب پرست حزب شیطان در شبانگاه بیستم مهرماه ماه 1365 در یک رویارویی نابرابر وی را به شهادت رساندند . روح پرفتوحش به مللوت اعلی پیوست .
یاد این رزمندگان حق جو و دلاور گرامی و راهشان مستدام باد.