چند شهیدی های ایلامی ؛ دو برادر دو همرزم
نوید شاهد ایلام
مروری بر زندگینامه شهيد حمزه چناري فرزند محسن در سال 1345 در بغداد و در خانواده اي شيعه و محب اهل بيت به دنيا آمد. پس از مراجعت به ايران به تحصيل ادامه داد. در دوران سوم راهنمايي به عضويت يگان سپاه در آمد و از اين طريق مانند پدر و ديگر برادرانش عازم جبهه شد .
وي در جبهه هاي مختلف غرب (كردستان ، مهران و ...) به مبارزه عليه باطل پرداخت و يادگارهايي را از جنگ برداشت اما دست از مبارزه برنداشت تا اينكه در 19 تیرماه 1364 و در سن 19 سالگي در منطقه جنگی چنگوله مهران جهت گشت به منطقه رفته و مفقودالاثر گردیدند. بعضی شواهد حکایت از اسارت نامبرده در دست رژیم بعث عراق موجود است.
بسم الله الرحمن الرحیم ،
رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ بار خدایا گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بپوشان و ما را با نیکان محشور بگردان.
با درود سلام به تمام عزیزانی که جز رضای خدا و خشنودی امام زمان (عج الله) عملی انجام نداده و نمیدهند، ای خدای بزرگ، سه چیز از درگاه بینیازت میخواهم :
و اما ای جامعهٔ اسلامی، مسلمانان ایران، ای مسلمانان جهان، ای عاشقان مهدی(عج الله)، از شما میخواهم که همیشه در خط اسلام و مرجعیت و رهبریت امام عزیز خمینی کبیر باشید، بدانید که امروزه در حالت آزمایش عظیم الهی قرار گرفتهاید. بدانید و هوشیار باشید که منافقین و مفسدین، در بین شما رخنه نکنند.
افراد ریاست طلب و فرصت طلب را بشناسید و آنان که فرهنگ امریکایی در مغزشان فرو رفته است را ارشاد کنید، چنانچه ساخته شدند و انشاء الله در رحمت الهی به روی بندگانش باز است و در غیر این صورت اشداء علی الکفار آنها را مجال پایداری ندهید.
شما را به خون شهداء قسم میدهم که امام عزیز را فراموش نکنید، مخلصانهتر و صادقانهتر و بدون انحراف ادامه دهید، مواظب باشید که عملمان خدایی نکرده طوری نباشد که «خسر الدنیا و الاخرة شویم. مواظب باشید افرادی با چهرههای 100 درصد اسلامی درمیان شما نفوذ نکنند که ممکن است خدایی نکرده فاجعه به وجود آورند و راه خود را با قدرت الهی و تعهد به اسلام بزرگ و قوت ایمانی و روحی ادامه دهید و به هیچ چیز الا مصالح اسلام و مسلمین فکر نکنید. چرا که در این صورت خداوند با شماست.
و اما سخنی با خانوادهام، پدر عزیزم، مادر مهربانم، برادران و خواهران گرامیام به عنوان کسی که ممکن است از او خوبی ندیده باشید میخواهم که مرا حلال کنید. چنانچه شهید شدم برای امام حسین (ع) گریه کنید. بدانید در مقابل خونی که موقعی که مجروح شدهام، از شهید تدین در آن موقع " به من تزریق شده بود مسئول بودم و لذا باید به جبهه میرفتم و دین خود را به اسلام ادا میکردم. اگر شهید شدم و جنازهام به دستان رسید، میدانم در آن موقع دلتان شکسته است؛ میخواهم در آن حال فقط برای امام عزیزمان و پیروزی رزمندگانمان و فرج آقا امام زمان (عج الله) وآزادی اسرا دعا کنید. اگر با بدن لهیده و دست و پای قطع شدهام مواجه شدید، بدانید که از شهید مظلوم بهشتی عزیزتر نبودهام.
اگر با بدن سوختهام مواجه شدید، بدانید که در نزد خدا از شهید رجایی و باهنر عزیزتر نبودهام و اگر جنازهام پیدا نشد و در بیابان و کوهستان به جای ماند بدانید امانتداری شما در نزد خداوند بهتر مقبول افتاده. در خاتمه از دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و از همه طلب بخشش دارم و ضمنا برادرانم به درس خود ادامه دهند. همین طور که تا کنون از مساجد فاصله نگرفتهاید،انشاءالله فاصله نگیرید.
والسلام - در ضمن حدود سی روز روزه قضا دارم و از طرفم 1500 تومان از پولی که در بانک دارم به سپاه ایلام پرداخت کنید .
25 خرداد 1363
مروری بر زندگینامه شهید جعفر چناری فرزند محسن متولد 1344 در یک خانواده کاملاً مذهبی دیده به جهان گشود. از همان سالهای نوجوانی یعنی اول راهنمائی در تظاهرات دوران انقلاب شرکت فعال داشت تا اینکه در سال 59 همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه در آمد . آن زمان که قسمتی از کشور در اشغال دشمن بود نخلستانهای مهران و کنجانچم شاهد نبرد دلاورانه این شهید گرانقدر بود و در سال 62 در عملیات های والفجر شرکت فعال داشت تا اینکه در 25 شهریور ماه 1364 بعنوان فرمانده گروهان بعد از درگیری تن به تن با نیروهای بعثی در آستانه محرم در مناطق عملیاتی چنگوله دعوت حق را لبیک گفته و به مولایش ابا عبدالله اقتدا نمود و شربت گوارای شهادت را نوشید.
برگزیده ای از وصیت نامه شهید چناری
ای فرزندان حسین، حسین کمک می خواهد و صدایش از کربلای پر خروش می آید و خون بدهید و کربلا را آزاد کنید
به خدا قسم، به خدا قسم ، به خدا قسم ما می آئیم . ما که دیوانه شدیم . حسین جان همه جا بوی خاکت می آید . همه جا بوی کربلایت می آید تو را به پهلوی شکسته مادرت به صورت سیلی خورده مادرت فاطمه (س) تو را به سر شکافته شده پدرت علی (ع) قسمت می دهیم که کاری کن که از خدا خواهش کن این حرف مرا که می گوئیم زودتر بوقوع بپیوندد و ما خدمتت مشرف شویم.
حسین جان خانه و زندگی را رها کرده ایم . علائق دنیوی را رها کرده ایم و تنها به عشق دیدار تو آمده ائیم تنها به خاطر رسیدن به لقاء تو اینهمه مصائب و این همه رنج ها و شهید دادنها را پذیرفته ایم هدف الله است و ما در این راه باید جانفشانی کنیم و آنچه راکه بر ما تکلیف شده است به نحو احسن انجام دهیم.
ما تا آخرین نفس که در بدن داریم و تا آخرین قطرات خونی که در رگهایمان است پایدار و استوار می آیم و برای اسلام جانفشانی می کنیم.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام