وصیت نامه شهیدی که پيكر مطهر بی سرش دو سال در غربت میمک ماند

 

 

 بسم الله الرحمن الرحيم
بنام خداوند هستي بخش و جهان آفرين
پس از حمد و ثناي پروردگار و با شكر و ارج نهادن به اينهمه نعمتهاي كه به ما ارزاني داشته كه هم زبان هم قلم از بيان آنها عاجز و ناتوانند نيروهاي جان بر كف اسلام (گردان خيبر)آماده و به خط شده اند كه توضيحات مسئول گردان را بشنوند به همين علت خيلي سريع و تند وچند خط كوتاه را بعنوان وصيت به خانواده و دوستانم مي نويسم .
- همسر خوب و مهربانم ضمن سلام اميدوارم كه در مرگم صبور و تمانينه به خرج دهيد و بي تابي و شيون و زاري در ميان مردم نكني در صورتيكه در ميان مردم شيون و زاري كني در روز حساب و روز قيامت بايد جوابگو باشيد اين را بدان كه حساب پروردگار خيلي دقيق است و زندگي دنيا چند لحظه اي بيش نيست همانطور كه با چشم خود ديده ايم كه گذشتگان ما دوستان ما فاميل و از اقوام و ديگران چشم از جهان بسته اند و به ديار آخرت رفته و هرگز بر نگشته اند پس بي تابي نكن و از اينكه نتوانستم شوهر خوبي براي شما باشم از شما عذر مي خواهم و اميدوارم كه خداوند به شما صبر و اجر عطا فرمايد .
- و اما پدر و مادرم براي شما نيز فرزند خوبي نبودم و حتما گوشه اي از زحمات شما جبران نكردم پس مرا حلال كنيد و از خدا برايم طلب مغفرت و آمرزش نمائيد.
 و اما دوستان و برادران  سپاهي و غير سپاهي امام را تنها نگذاريد اي كسانيكه كه مي گوئيد اي كاش مادر زمان امام حسين (ع) بوديم و در راه او كشته مي شديم اين حسين زمان (امام خميني) و اين هم كربلاي ايران پس به هوش باشيد كه هوسها و وسوسه ها شما را به زندگي دنيا مشغول نكند.
-  پيوسته با نماز اول وقت و دعا و قرآن سر و كار داشته و مستداماً تا زمان مرگ ادامه دهيد تا خداي نخواسته انقلاب اسلامي از دستتان نرفته او را ارج نهيد و پاسداريش كنيد كه حسرت بعدي فايده اي و سودي ندارد.
-  من با اراده و با اصرار زياد به جبهه آمدم در حاليكه از ماموريت  گیلان برگشته بودم عازم ماموریت دیگری ؛ حمله اي كه انشاءالله در پيش است شدم تا دين خود را هر چند كم به انقلاب و جمهوري اسلامي ادا كرده باشم اميدوارم كه خداوند رحمان قلم عفو بر جرائم اعمال و خطاهاي گذشته ام بكشد و مرا از توا بين قرار دهد از همه ي برادران و دوستاني كه علاقه ای به این بنده حقیر دارند استدعا دارم برای بنده فاتحه و خیرات دیگری که برایشان ميسر است بفرستند كه خداوند به همه ي شما اجر عنايت فرمايد،

-مورد بعدی راجع به  فرزند آينده اي است كه انشاءالله خدا به ما عطا مي فرمايد اگر دختر بود پيشنهاد مي كنم كه اسم او را رقيه بگذاريد و در تربيت او در وهله ي اول مادرش و در مراحل بعدي پدر و مادرم مسئول هستند كه او را همانند 3 ساله ي امام حسين (ع) تربيت كنند كه مورد رضاي خدا واقع گردد و اگر پسر بود پيشنهاد مي كنم اسم او را عبدالله بگذاريد و او را تربيت صحيح و اسلامي نمود با ايثار و فداكار او را به بار آورید. و اگر اسمهاي ديگري هم گذاشتيد خودتان مختار هستيد اگر جسد من به دستان رسيد هر جا كه خودتان مايليد و برايتان آسان است دفن كرده و قبرم را همسطح زمين ساده درست كنيد زيرا من با سادگي انس زيادي داشتم و هميشه سعي ام براين بوده كه ساده باشم و ساده زندگي كنم باز هم به شما توصيه مي كنم كه در مرگم شيون و زاري و بي تابي نكنيد كه من راضي نيستم هميشه دعاگوي امام خميني و يارانش باشيد و مطمئن باشيد كه اينان بر حقند.
 - من آزادانه و آگاهانه اين راه را انتخاب نموده ام اميدوارم كه دوستان و همه ي كسانيكه اين جملات به گوششان ميرسد راه اين بنده ي حقير كه راه الي الله است ادامه داده و سلاح خونين ما را از زمين نگذارند انشاءالله
خدايا خد ايا تا انقلاب مهدي عج حتي كنار مهدي عج خميني را نگهدار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
خدايا مرا ببخش و قلم عفويت بر گناهان و خطاهاي اعمالم بكش الهي آمين يا رب العالمين

 

 

مروری بر زندگینامه شهيد سيد موسي حسيني فرزند نورالدین در هرمز آباد مهران در سال 1341 دیده به جهان گشود. وي دوران ابتدايي تا سوم متوسطه را در زادگاهش ادامه داد در زمان آغاز حركت مردم شهيد پرور در زمان انقلاب  به اتفاق سایر دوستانش اعلاميه ها را مخفیانه پخش مي كرد، همزمان با شروع دفاع مقدس در حاليكه موفق به دريافت ديپلم شده بود. وارد سپاه شد و با عشقي كه به امام و ميهن داشت عازم جبهه گرديد و در عمليات بسياري شركت نمود  و بارها مجروح گرديد ، وي ازدواج نمود و از خود يك فرزند سپس به يادگار گذاشت شهيد به آرزوي ديرينه رسيد و در 26 مهر 63 در اثر اصابت تركش به ناحيه سر در منطقه ميمك در حاليكه پيكر مطهرش بدون سر بود 2 سال غربت ميمك را كشيد و  بعد از آن پیکر پاکش در جوار امامزاده علی صالح (ع) به خاک سپرده شد. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد .