همیشه نخستین نفر در بطن ماموریتها بود
شهید یادگار امیدی با اینکه فرمانده بود، همیشه نخستین نفر در بطن ماموریتها بود. در سال 1364 در شناسایی یک پایگاه مورد نظر در منطقه زعفرانی در عمق 14 کیلومتری خاک عراق در حین شناسایی متوجه شدیم که یک گروه 15 نفره از نیروهای عراقی رد ما را گرفته و دنبال ما میآیند، ما متوجه شدیم و با راهنمایی و تدبیر شهید حاج یادگار با استقرار و موضعگیری در یک محل مناسب، عراقیها را محاصره کردیم و در پی درگیری با آنها پس از متلاشی کردن دشمن در آن محل دو نفر از آنها را اسیر کردیم که یکی از آنها افسر بود و آنان را به مقر خود آوردیم که این پیروزی آن هم در عمق خاک عراق نشان از کارآیی و زیرکی فرمانده ما یعنی شهید حاج یادگار امیدی داشت.
چهارم آبان سال 1364 پس از سه سال، گردان همیشه پیروز والفجر 5، یکی از گردانهای حماسه آفرین و خط شکن تیپ 114 حضرت امیر(ع) بود و بعد از عملیات مسئولیت پدافند جناح چپ ارتفاعات 230 را بر عهده داشت، برای استراحت و سازماندهی به پشت جبهه منتقل و در چهارم آذر 1364 در اردوگاه بانروشان مستقر شد. ابتدا تصمیم بر آن بود به نیروهای گردان مرخصی داده شود، اما از طرف فرماندهی گردان اعلام شد که در جلسه فرماندهی تیپ حضور داشته باشیم.
در جلسه حرف مسئولان این بود که ما میخواهیم قلب امام و فرماندهی کل قوا را شاد کنیم و این شادی به ایثار و جان فشانی شما نیاز دارد. ما قصد یک عملیات انهدامی داریم و این عملیات باید به دست رزمندگان پر توان انجام گیرد.پس از سخنان جانشین تیپ، فرماندهان حاضر در جلسه شور و حال دیگری پیدا کردند، چون مدتی در جبههها عملیات صورت نگرفته بود. در سطح جهانی هم صاحب نظران نظامی اظهار میکردند که ایران دیگر توان عملیات تهاجمی را علیه عراق ندارد و کار جنگ به نفع عراق تمام میشود.
برای مقدمات عملیات و شناسایی موقعیت، به اتفاق برادران عازم منطقه شور شیرین شدیم تا استحکامات و مواضع دشمن را بررسی نماییم. ورود ما به منطقه، مقارن با اذان ظهر بود. وضو گرفتیم تا برای نماز ظهر آماده شویم. از طرف برادران اطلاعات عملیات به ما اطلاع داده شد که گروهی از مزدوران در نزدیکی مواضع نیروهای خودی مشغول شناسایی و کمین هستند.
بلافاصله بدون خواندن نماز به اتفاق برادران به تعقیب آنان شتافتیم. در این ماموریت فرماندهی ما بر عهده شهید حاج یادگار امیدی بود که فرماندهی اطلاعات و عملیات تیپ نیز بودند. نیروهای دشمن متوجه حضور ما شده و فرار کردند و ما تا ساعت 7 غروب در تعقیب آنها بودیم. به نزدیکی پایگاههای دشمن رسیده بودیم. بر گشتن به پایگاههای خودی به علت بعد مسافت مشکل بود. تصمیم گرفتیم نماز مغرب و عشا را همان جا بخوانیم. بعد از نماز، به شناسایی منطقه مورد نظر پرداختیم.
ناگهان متوجه ستون نیرویی شدیم که به طرف ما میآمدند. شاید امداد غیبی الهی بود که نیروهای عراقی از چند قدمی ما رد شده و در هوای مهتابی متوجه حضور ما نشدند. به طرف ارتفاعات بادام سفید راه افتادیم. هوا تاریک شده بود. با زحمت زیاد تقریبا 3 کیلومتر از مواضع دشمن دور شدیم. ساعت 4 صبح بود. دو ساعت آنجا استراحت کردیم. هوا خیلی سرد بود. همان جا نماز صبح را خواندیم. قصد داشتیم قبل از روشن شدن هوا از منطقه دشمن خارج شویم اما باید با احتیاط حرکت میکردیم تا در کمین گوش برها (یکی از وحشیترین گروههای ضد انقلاب که برای ارتش عراق فعالیت میکردند) گرفتار نشویم.
حاج یادگار جلوتر از همه حرکت میکرد. شیب ار تفاعات خیلی تند بود. زمان به کندی میگذشت، حاج یادگار با دست اشاره کرد گوش برها جلوتر از ما در بلندترین ارتفاعات مستقر شدهاند. هیچ راهی برای نزدیک شدن به آن جا وجود نداشت. ولی ما باید ضربههای نهایی را به دشمن وارد میکردیم تا قلب امام را شاد کرده باشیم.
به طرف دشمن حرکت کردیم اما راه نزدیک شدن بسیار مشکل بود چون دشمن بلندترین قله منطقه را گرفته بود. با زحمت فراوان در ساعت 10 صبح خود را به دشمن رساندیم. با نخستین شلیک تیر حاج یادگار، درگیری آغاز شد. 45 دقیقه درگیری روی ارتفاعات بادام سفید ادامه داشت. حاج یادگار مثل شیر بر دشمن میتاخت. همچون مالک اشتر یک جناح منطقه عملیات را پوشش داده بود. در 24 ساعت گذشته هیچ غذایی نخورده بود و عاقبت همچون مولایش امام حسین(ع) با لب تشنه و پیشانی شکافته توسط گلولههای آتشین دشمنان به شهادت رسید.
مروری بر زندگینامه شهید حاج یادگار امیدی فرزند کیقباد در سال 1333 در روستای چشم رشید کارزان در میان خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. از همان اوان کودکی دارای شجاعتی بی نظیر بود ، اخلاق نیکو و پسندیده بود تحصیلات ابتدایی خود را بصورت متفرقه ادامه داد. سپس در کارگاههای فنی ایلام مشغول به کار شد و در زمان اوج درگیریهای ضد انقلاب و عوامل استکبار جهانی با آگاهی به عضویت نهاد کمیته انقلاب اسلامی درآمد و برای سرکوب فتنه گران ، داوطلبانه پیش تاخت سپس از آنجاکه مهارتهای لازم فنی را کسب کرده بود جهاد سازندگی را برای خدمت به نظام جمهوری اسلامی انتخاب نمود.
با شروع تجاوز رژیم بغداد به ایران اسلامی مجددا به سوی میدان کارزار شتافت و در یک عملیات پارتیزانی جمعی از کفار بعثی را به هلاکت رساند.
شهید امیدی در طول جنگ تحمیلی بارها مجروح شد ولی هیچگاه یاس به خود راه نمی داد و با عزمی راسخ به سوی جبهه های نبرد رفت. وی به عضویت رسمی سبزپوشان قهرمان سپاه ایلام درآمده بود و در هر عملیات یکی بعد از دیگری شرکت فعالانه داشت و در نتیجه همین رشادتها به فرمانده اطلاعات عملیات نائل آمد.
شهید امیدی علاوه بر حضور مستمر در جبهه ها از امور پشت جبهه نیز غافل نبود و همواره در امور خیر و مسایل فرهنگی پیشقدم بود بطوری که یکی از بانیان صندوق قرض الحسنه شهداء ، همین شهید بود.
در سال 63 به مرتبه دیگری از تزکیه نفس دست یافت و به حج مشرف شد . شهید یادگار امیدی این قهرمان کم نظیر ، اسوه صبر و شکیبایی و مظهر صداقت و اخلاص در یک عملیات نفوذی در منطقه « کانی سخت» در روز جمعه و در هشتمین روز از دی ماه 1364 طی یک نیرد دلیرانه با ایادی استکبار جهانی بر اثر اصابت ترکش به مستقیم دشمن به ناحیه سر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. مزار شهید در جوار امامزاده علی صالح (ع) قرار دارد .از این شهید 3 فرزند به یادگار مانده است.روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.