چهارم دی ماه ۱۳۶۵ روزی که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد بازگشتند
سهشنبه, ۰۵ دی ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۵۵
ای سبز ترین سروهای رشید ! به راستی سالها ی بی شما بودن چه دلگیر و نفس گیر است . و جای خالیتان بیش از پیش احساس می شود . هنوز نامتان از همه کس و از همه چیز ماندنی تر است و بهترین خاطرات ما از پرواز و لحظه های سبز عبور است ...
نوید شاهد ایلام
پاسداشت غواصان شهید لشکر 7 ولیعصر عج " و عملیات کربلای چهار
سلام بر تو که در آن سوی دشتهای سبز روئیدی با نام مقدس مفقــود الجـسد . سلام برسالهای غریبی ات در" ام الرصاص" آنجا که عروس شهادت را به آغوش کشیدی .
سلام بر دستهایی که بوسه گاه فرشتگان شد ! هنوز روزهایی که بی نام و نشان و بی ادعا غواص آبهای خروشان اروند شدی و سبکبال از سیم های خاردار این دنیا گذشتی و تمام وجودت را برای سربلندی میهن عزیزمان به احتزاز گذاشتی را بخاطر داریم . می خواهیم دوباره از حماسه ی آن روزها و غنچه های نو شکفته ی ام الرصاص بگوییم . از نیزارهایی زخمی و گُر گرفته و از هُرم نگاه و آن همه ایثار و رشادت در میان آتش و باروت . از سرمای دی ماه و آبهای خروشان و طوفانی اروند و رزمی شبانه تا سحرگاهان ، وضوی خون و دو رکعت نماز عشق ... .
سلام بر تو که در آن سوی دشتهای سبز روئیدی با نام مقدس مفقــود الجـسد . سلام برسالهای غریبی ات در" ام الرصاص" آنجا که عروس شهادت را به آغوش کشیدی .
سلام بر دستهایی که بوسه گاه فرشتگان شد ! هنوز روزهایی که بی نام و نشان و بی ادعا غواص آبهای خروشان اروند شدی و سبکبال از سیم های خاردار این دنیا گذشتی و تمام وجودت را برای سربلندی میهن عزیزمان به احتزاز گذاشتی را بخاطر داریم . می خواهیم دوباره از حماسه ی آن روزها و غنچه های نو شکفته ی ام الرصاص بگوییم . از نیزارهایی زخمی و گُر گرفته و از هُرم نگاه و آن همه ایثار و رشادت در میان آتش و باروت . از سرمای دی ماه و آبهای خروشان و طوفانی اروند و رزمی شبانه تا سحرگاهان ، وضوی خون و دو رکعت نماز عشق ... .
شاید پاسداشت یاد و نامتان ، زنگار و غبار اندوه را از دلهایمان بزداید . به راستی ! آنروز قساوت دشمن به چه حد بود آنجا که دشمن ۱۷۵ تن از بچه های غواص را با دستهای بسته و با پیشانی بندهای سبز و سرخ ستاره باران کرد . آنانی که با دستهای بسته ، درهای سبز آسمان را گشودند . چه سالهایی که ذره ذره وجودمان از دوریتان آب می شد.
و چقدر دلواپس دیر آمدنتان بودیم. و چه آمدنی ! باور کن ، بند بند دلمان پاره می شد .آنگاه که پلاک و استخوان شما بر روی دوشمان سنگینی می کرد . آه ! ای دوست / "دست بر زخم دلم مگذار / زخمها جانی بگیرد کاش / کاش طوفانی بگیرد کاش... " آری ! دیروز هر چه بود جنگ بود و حماسه ، شور بود و شعور ، برای اسلام عزیز و این مرز پر گهر ، ایران !. و بر ما نیز هر آنچه که گذشت از طرف دشمنان خبیثی از جنس داعش بود. خوشا به حال شما که شهادت بهانه ایی بود برای رهایی از قید و بند و متعلقات دنیای امروز .
ای سبز ترین سروهای رشید ! به راستی سالها ی بی شما بودن چه دلگیر و نفس گیر است . و جای خالیتان بیش از پیش احساس می شود . هنوز نامتان از همه کس و از همه چیز ماندنی تر است و بهترین خاطرات ما از پرواز و لحظه های سبز عبور است . گاه گاه که با پلاکی متبرک ز راه می آیید نام و عطر حضورتان دلهای خفته ی ما را به سرزمین آفتاب پیوند می دهد. تا ابد جاری و شناورید بر موج های آبی اروند ، رفیع و با صلابت همچون دماوند و مانا و ماندگار چون خلیج همیشگی فارس !.
سلام بر سپیده دمان چهار دیماه ۶۵ و بر رزمندگان و غواصان شهید آن روز که درس مجاهدت و ایثار را برایمان به یادگار گذاشتند .
و چقدر دلواپس دیر آمدنتان بودیم. و چه آمدنی ! باور کن ، بند بند دلمان پاره می شد .آنگاه که پلاک و استخوان شما بر روی دوشمان سنگینی می کرد . آه ! ای دوست / "دست بر زخم دلم مگذار / زخمها جانی بگیرد کاش / کاش طوفانی بگیرد کاش... " آری ! دیروز هر چه بود جنگ بود و حماسه ، شور بود و شعور ، برای اسلام عزیز و این مرز پر گهر ، ایران !. و بر ما نیز هر آنچه که گذشت از طرف دشمنان خبیثی از جنس داعش بود. خوشا به حال شما که شهادت بهانه ایی بود برای رهایی از قید و بند و متعلقات دنیای امروز .
ای سبز ترین سروهای رشید ! به راستی سالها ی بی شما بودن چه دلگیر و نفس گیر است . و جای خالیتان بیش از پیش احساس می شود . هنوز نامتان از همه کس و از همه چیز ماندنی تر است و بهترین خاطرات ما از پرواز و لحظه های سبز عبور است . گاه گاه که با پلاکی متبرک ز راه می آیید نام و عطر حضورتان دلهای خفته ی ما را به سرزمین آفتاب پیوند می دهد. تا ابد جاری و شناورید بر موج های آبی اروند ، رفیع و با صلابت همچون دماوند و مانا و ماندگار چون خلیج همیشگی فارس !.
سلام بر سپیده دمان چهار دیماه ۶۵ و بر رزمندگان و غواصان شهید آن روز که درس مجاهدت و ایثار را برایمان به یادگار گذاشتند .
گزیده ای از وصیت نامه ی بسیجی غواص شهید جعفر میرزایی از استان ایلام: « خداوندا ! دلهايمان را آنچنان استوار گردان تا همچون كوهها محكم وپا برجا باشيم و قلبهايمان را آنچنان به سوي خودت گرايش بده كه همچون طوفان كه بر ساحل دريا مي زند فرسايشي نسبت به ايمانمان نداشته باشيم . »
" جشن حنابندان"
بچه های کربلای چار
ساده و بی ادعا بودند
با همه مردانگی هاشان
در دلِ اروند آسودند
* * *
خنده های بی ریا یشان
در شب جشنِ حنابندان
آسمانی نور می پاشیــد
در میان آن همه گرُدان
* * *
یادشان پاینده و جاوید
بچه های جاده ی ایثار
رهروان تشنه ی دیدار
بچه های کربلای چار
* * *
گاهگاهی می رسد آری!
مشتی از خاکستر ِ آنها
استخوانی که دهد بویی
از تناور سرو ها ي ما
* * *
آه ! این گلدسته های عشق
کاین چنین از راه می آیند...
با غریبی هایشان ما را
همچنان به خویش می خوانند...
نویسنده : ناشناس
نظر شما