«زخمی شدن شهیدبهروز نجیب در دوران خدمت» از شهدای بهیار در جبهه ها
يکشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۱۸
وقتی به مقر ارتش مراجعه کردم گفتم برای دیدن سرباز وظیفه بهروز نجیب آمده ام گفتند که به مرخصی رفته است در حالیکه ایشان مجروح شده و جهت مداوا به بیمارستان پشت جبهه اعزام شده بود.ادامه خاطره در نوید شاهد ایلام بخوانید.
نوید شاهد ایلام
عنوان خاطره زخمی شدن شهید در دوران خدمت
راوی خاطره برادر شهید علی اشرف نجیب
شهید بهروز نجیب در بیست و چهارم آذرماه 1341 در شهر ایلام در یک خانواده ی کارگر و معتقد به دنیا امد. بعد از اتمام دوره راهنمایی وارد آموزشگاه بهیاری ایلام شد و نیز این دوره را با موفقیت به پایان رساند.
در سال 1361 به خدمت سربازی رفت و دوران خدمت که در منطقه عملیاتی دهلران در لشکر 81 کرمانشاه ه خدمت می کرد دو بار مجروح گردید.
خاطره ی که از ایشان هیچکاه فراموش نمی کنم این است که در سال 1362 خودم یک دانش آموز بودم در قالب کاروان طرح لبیک یا خمینی(ره) به جبهه اعزام شدم منطقه ای که من اعزام شدم منطقه عملیاتی چنگوله و مهران بود( عملیات والفجر5) ، بعد از تمام شدن عملیات و جایگزینی نیروها در منطقه یک روز به مقر فرماندهی رفتم تا مرخصی بگیرم و به دیدار برادرم بهروز بروم ...
وقتی مرخصی گرفتم وارد دهلران شدم شهر به صورت تلی از خاک و آجر و زباله های ساختمانی بود که بر اثر حمله وحشیانه دشمن به ویرانه تبدیل شده بود.
وقتی به مقر ارتش مراجعه کردم گفتم برای دیدن سرباز وظیفه بهروز نجیب آمده ام گفتند که به مرخصی رفته است در حالیکه ایشان مجروح شده و جهت مداوا به بیمارستان پشت جبهه اعزام شده بود.
خلاصه با دست خالی و بدون اینکه برادرم را ملاقات کنم به مقر خودمان که در منطقه چنگوله بود مراجعه کردم، روز بعد درخواست مرخصی برای ایلام دادم تا بتوانم برادرم را در خانه(ایلام) ملاقات کنم.
وقتی به منزل رسیدم چند بار درب خانه زدم کسی جواب نداد ، از بالای دیوار وارد خانه شدم، (اهل منزل به دلیل بمباران هوایی مناطق مسکونی به دامنه کوهها پناهنده شده بودند). به علت خستگی زیاد روی زیراندازی دراز کشیدم چند لحظه نگذشتهبود که زنگ خانه به صدا درآمد وقتی در را باز کردم دیدم یک آمبولانس جلوی در منزل توقف کرده و دو نفر زیر بغل شهید بهروز را گرفته و او را از ماشین پایین آوردند. علت را جویا شدم گفتند که آقا بهروز مجروح شده و بعد از مداوا در بیمارستان او را برای استراحت به خانه آورده ایم ، به آرم ماشین نگاه کردم دیدم آمبولانسی که برادرم را به خانه آوردم بعد از یک ساعت حال ایشان بر اثر ترکشهایی که در بدنش بود خراب شد. او را کول کردم تا خیابان بردم در این هنگام ماشین در خیابانها تردد نمی کرد.
بعد از مدت طولانی یک ماشین آمد و ما را به بیمارستان رساند شهید را بستر یکردند و خودم به زیر چادر نزد پدر و مادرم رفتم آنها از دیدن من خیلی خوشحال شدند، بعداً با زمینه سازی ذهنی اتفاقی که برای شهید بهروز اتفاق افتاده بود ، تعریف کردم مادرم باور نمی کرد تا اینکه او را به ملاقات برادرم که در بیمارستان بود بردم.
مروری کوتاه بر زندگينامه شهيد بهروز نجيب فرزند علی حسین وی در دومين روز از فروردين ماه 1340در شهر ايلام ديده به جهان گشود .شهيد در دوران قبل از انقلاب اسلامي در تظاهراتها و راهپيماييها عليه رژيم پهلوي شركتي فعال داشت و در پخش اعلاميهها و اطلاعيههاي امام در بين مردم نقشي كليدي داشت و چندين بار بر اثر گازهاي سمي و اشك آور مسموم و زخمي شد و بعد از انقلاب هم درشغل بهياري خدمات ارزندهاي به مجروحين و خانوادهها داشت. در سال 1363 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد.زمانی که عراق داخل خندق ها را قیر کرد و شیمیایی در بصره انداخت در آنجا در اثر تنفس مصنوعی که به سر گرد می دهد ایشان شیمیایی می شوند . بعد از آن یک ترکش به ناحیه پشتش اصابت می کند .ده روز در تهران و چند روز هم در کرمانشاه بستری بودند زمانی که میخواستن او را به ایلام انتقال دهیم در چوار حال ایشان به هم می خورد در آن لحظه به پچدرش که همراهشان بود گفت پدر جان می دانم که شهید می شوم و افتخار هم می کنم در راه اسلام و میهنم به شهادت می رسم پس این بهیار که همراه ما بود را اذیت نکن و بگذار تا این بنده خدا برود در همان بیمارستان چوار به شهادت می رسند.و در بیست و دوم دی ماه 1365، در اين راه مقدس جام شهادت را لا جرعه نوشيد، مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح(ع) قرار دارد.روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما