وصیت نامه سردار «شهید محمود پیرنیا» از شهدای خردادماه استان ایلام
وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ (آیه 169 - آل عمران)
شکر خداوند را به جای می آورم و به سپاسگزاری و ستایش درگاهش می نشینم که مرا در چنین عصری و زمانی قرار داد و چنین رهبری و هدایتگری به من ،نه تنها به من بلکه به تمامی مسلمانان گیتی عنایت فرمود ، و از رهبرم و هدایتگرم(امام خمینی) تشکر و قدردانی می کنم که مرا از سیاه چال ها و گودال های خفه کننده آزاد ساخت و به دنیای آزاده و سعادتمند دعوت نمود و در این دنیا و این سفره که رهبرمان ما را به آن دعوت کرده هزاران راه برای رستگار شدن وجود دارد . یکی از این راهها شهادت یعنی کشته شدن در راه احیای دین اسلام می باشد که بالاترین راه رستگاری و سعادتمند شدن است .
شهادت در راه خدا چقدر زیبا و پر معناست و جهانی پر از شور و شوق در این کلمه جذاب نهفته است ، به راستی که هیچ عمل صالحی برتر و ارزنده تر از شهادت نیست و هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت نزد پروردگار از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست و من می خواهم با این قطره خون به معشوقم برسم که الله است و من اکنون میروم که با خدایم ملاقات کنم .
میروم تا آتشی را که در درونم مشتعل شده خاموش کنم .
ای مادر یادم هست با اینکه در بزرگ شدن من زحمتهای زیادی کشیده ای نکند در مرگم بی تابی کنی و جامه مشکی بپوشی و تا آخر عمر خودت را در آتش ناراحتی بسوزانی ، مادرم بعد از شنیدن خبر مرگ من اشک نریز زیرا حجت عصرم ، رهبرم و امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت ، چون می دانست که رضایی در این امر می باشد .
وصیت می کنم هر چند من کوچکتر از آنم که به شما وصیت کنم ، اما با کمال حقارت و شرمساری به شما توصیه می کنم که بعد از شهادت من به رهبرم ، به دوستان ارزنده و خویشاوندان گرامیم تبریک بگوئید ، بگوئید که دوست شما به سوی جدش و سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی (ع) سفر کرده است .
و توای پدر زحمت هایی را که در بزرگ شدن من کشیده ای یاد می کنم اما وجدانم به من اجازه نمی دهد که سکوت را رعایت کنم و سنگر همرزمم را خالی بگذارم به هر حال در سوگ من ناراحتی به خودت راه مده و خودت همدم و همصدا با دیگر خانواده های شهدا قرار ده ، و تو ای مادر حلالم کن و در سوگم ناراحت مباش چون در روز قیامت حضرت زهرا (س) از تو گله ای ندارد و تو ای پدر پیرم روز قیامت پیش سرور سالار شهیدان عالم سرافکنده و سرشکنده نیستی ، زیرا فرزندتان راهی را پیمود که حسین ابن علی (ع) این راه را پیمود و در صحرای بی آب و علف کربلا سرانجام مقام بلند و پر افتخار شهادت را کسب کرد و به معشوقش رسید و با "الله" ملاقات کرد .
در پایاناز برادرانم قدردانی می کنم که راه مرا ادامه دهند و به خواهرانم توصیه می کنم که زینبی حرکت کنند. یعنی مثل حضرت زینب(س) دین مبین اسلام را تبلیغ کنند و حجاب را سرلوحه و ایمان به خدا و برپا داشتن واجبات را منشاء رستگاری بدانند چون شهادت تنها نتیجه زندگی من در طول حیات می باشد .
زیرا تلاش من برای رسیدن به این آرزوی دیرینه ام یعنی شهادت می باشد و گرنه هیچگونه مقصدی و هدفی جز شهادت در زندگی نداشتم و شهادت آخرین نتیجه و میوه زندگی من است که خوشبختانه در کوچکترین فرصتی که پیدا کنم به این مقام بلند و با ارزش دست خواهم یافت.
سرانجام در هفتمین روز از خردادماه 1367 به همراه شهیدان علی بسطامی و غلام رضایی نژاد در جبهه مهران در حین شناسایی به علت برخورد با مین والمری لباس سرخ شهادت را برتن کردند و شربت شیرین شهادت را با اشتیاق نوشیدند و به خیل شهیدان همرزمش پیوستند، پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در میان اندوه و ماتم در مزار شهدای علی صالح (ع) به خاک سپرده شد.روحشان شاد