مروری بر زندگینامه «شهید حسن آبپر» از شهدای آرپی چی زن استان ایلام
سهشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۴
به علت ابداعات وی در راه اندازی دستگاههای غنیمتی از دشمن در جبهه همواره مورد تشویق و ترغیب فرماندهان قرار می گرفت...
نوید شاهد ایلام
اول تیرماه سال 1345 هجری شمسی مصادف با شها دت امام حسن مجتبی (ع) در محله سوق التجاره شهر بصره عراق در خانواده ای مذهبی کودکی دیده به جهان گشود که بر وی نام نیکوی حسن نهاده شد خانواده وی تا سال 1347در بصره زندگی می کرد و سپس به شهر خرمشهر مهاجرت نموده و در آن شهر سکنی گزیدند حسن اوان کودکی را در خرمشهر سپری می نمود ودر سال 1351 به محیط مقدس مدرسه پا نهاد ودوران ابتدایی با موفقیت به پایان رسانید وبا اوج گیری انقلاب شکوهمند اسلامی با وجود آنکه نوجوانی خردسال بیش نبود در راهپیمایها وتظاهرات همگام با دیگر جوانان ونوجوانان خرمشهری مبارزه با رژیم ستمشاهی پرداخت و به طوری که در دفترچه خاطرات وی نوشته شده است در خطرناکترین صحنه های انقلاب حسن نوجوان در سوزاندن مشروب فروشی وبانک ها شور انقلابی خود را از همان اولین جرقه های انقلاب به نمایش می گذارد وروز دهم فروردین روز ورود امام به وطن وی به مدت دو شبانه روز بدون اطلاع خانواده منزل را ترک نموده واز خرمشهر به مجالس سخنرانی در شهر آبادان رفته وخود را مهیای مبارزه باطاغوت کند وی تا پایان سال تحصیلی دوم راهنمایی در خرمشهر مشغول به تحصیل بود تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی همراه خانواده خویش از خرمشهر به شهر بدره ایلام که زیستگاه نیاکانش بود مهاجرت نمود ودر آنجا به تحصیل خویش ادامه داد تا اینکه دوران راهنمایی را نیز پشت سر نهاد واز آنجایی که عشق وعلاقه ای شگفت از مکتب و وطن در قلب وی نهفته بود با وجود خردسالی وجثه ای کوچک اما با ایمان و استقامتی به استواری کوههای سر به فلک کشیده سنگر درس ومدرسه را رها نموده ولباس مقدس بسیجی را که بر تن وی بسیار زیبنده بود پوشید وبه رزم بی امان خود با ایادی استکبار پرداخت وچنان شهامت و رشادت بی مانند از خود نشان داد که زبانزد همرزمان وهمسنگران خویش گردید.
حسن که از اواخر سال 1360 به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمده بود از اولین کسانی بود که در این راه گام نهاد وبا وجود آنکه هنوز در شهر بدره سپاهی وجود نداشت وی به منظور مبارزه با کفر والحاد جهانی از طریق سپاه شهرستان دره شهر لباس رزم پوشیده بود وروانه جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید.
وی در اوایل سال 1361 در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت فعالانه داشت سپس در عملیات والفجر3 شرکت نمود وآنچنان شهامت وایثاری بی مانند از خویش نشان داد که چشمان همه همرزمان خود را خیره نمود ویک هفته پس از عملیات فوق در هفدهم مردادماه 1362 در پاتک دشمن بعثی بر اصابت ترکش از ناحیه سر وسینه و پا زخمهای شدیدی را برجان خرید اما خون دادن در راه خدا وحکمت برای وی نبود که او را از هدفی که برگزیده بود باز دارد بلکه عزم او راسخ تر می کرد و ایمانش را مصمم تر گردانید ولی همچنین در عملیات والفجر 5و6 در منطقه چنگوله حضور داشته وبعد از آن در عملیات کربلای یک که منجر به آزاد سازی شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان گردید پا به پای دیگر همرزمان خود با دشمن بعثی پیکار نمود ودر عملیات پیروز مندانه والفجر7 با بعثی های افلقی نبردی رو در رو داشت وی در تمام این عملیاتها آرپی چی زن بود.
تا آنکه از اواخر سال 1364 تا اواسط سال 65به علت داشتن گرفتاری به مدت تقریبی یک سال در کنار خانواده خویش گذرانید اما شور جنگاوری وی را بر آن داشت تا مجددا سلاح برگیرد وراهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید پس از سپری نمودن آن همه فراز ونشیب های زندگی که دنیایی تجربه های تلخ وشیرین را از آنها اندوخته بود تازه حسن نوجوان ما به دوران جوانی راه یافته بود ومهیای انجام وظیفه مقدس سربازی می گردید وی که آن همه پیکار ودلاوری او را قانع نکرده بود در چهارم بهمن ماه 1365به عنوان پاسدار وظیفه سربازی خود را آغاز نمود وچون دارای سابقه طولانی خدمت در بسیج سپاه بود پس از اخذ دفترچه آماده به خدمت بلافاصله به منظور گذراندن دوره مربی گری (ش. م. ر) به تهران اعزام گردید وپس از چهار ماه دوره فوق را با موفقیت به پایان رسانید و در بسیج ناحیه ایلام مشغول آموزش دادن گردید و با وجود حساس بودن وظیفه وی به علت شور واشتیاق به پیکار رو در رو با دشمن پس از چندین بار درخواست به جبهه در بهمن سال 66 به خط مقدم منطقه مهران عزیمت نمود.
حسن که از اواخر سال 1360 به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمده بود از اولین کسانی بود که در این راه گام نهاد وبا وجود آنکه هنوز در شهر بدره سپاهی وجود نداشت وی به منظور مبارزه با کفر والحاد جهانی از طریق سپاه شهرستان دره شهر لباس رزم پوشیده بود وروانه جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید.
وی در اوایل سال 1361 در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت فعالانه داشت سپس در عملیات والفجر3 شرکت نمود وآنچنان شهامت وایثاری بی مانند از خویش نشان داد که چشمان همه همرزمان خود را خیره نمود ویک هفته پس از عملیات فوق در هفدهم مردادماه 1362 در پاتک دشمن بعثی بر اصابت ترکش از ناحیه سر وسینه و پا زخمهای شدیدی را برجان خرید اما خون دادن در راه خدا وحکمت برای وی نبود که او را از هدفی که برگزیده بود باز دارد بلکه عزم او راسخ تر می کرد و ایمانش را مصمم تر گردانید ولی همچنین در عملیات والفجر 5و6 در منطقه چنگوله حضور داشته وبعد از آن در عملیات کربلای یک که منجر به آزاد سازی شهر مهران و ارتفاعات قلاویزان گردید پا به پای دیگر همرزمان خود با دشمن بعثی پیکار نمود ودر عملیات پیروز مندانه والفجر7 با بعثی های افلقی نبردی رو در رو داشت وی در تمام این عملیاتها آرپی چی زن بود.
تا آنکه از اواخر سال 1364 تا اواسط سال 65به علت داشتن گرفتاری به مدت تقریبی یک سال در کنار خانواده خویش گذرانید اما شور جنگاوری وی را بر آن داشت تا مجددا سلاح برگیرد وراهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید پس از سپری نمودن آن همه فراز ونشیب های زندگی که دنیایی تجربه های تلخ وشیرین را از آنها اندوخته بود تازه حسن نوجوان ما به دوران جوانی راه یافته بود ومهیای انجام وظیفه مقدس سربازی می گردید وی که آن همه پیکار ودلاوری او را قانع نکرده بود در چهارم بهمن ماه 1365به عنوان پاسدار وظیفه سربازی خود را آغاز نمود وچون دارای سابقه طولانی خدمت در بسیج سپاه بود پس از اخذ دفترچه آماده به خدمت بلافاصله به منظور گذراندن دوره مربی گری (ش. م. ر) به تهران اعزام گردید وپس از چهار ماه دوره فوق را با موفقیت به پایان رسانید و در بسیج ناحیه ایلام مشغول آموزش دادن گردید و با وجود حساس بودن وظیفه وی به علت شور واشتیاق به پیکار رو در رو با دشمن پس از چندین بار درخواست به جبهه در بهمن سال 66 به خط مقدم منطقه مهران عزیمت نمود.
در آنجا نیز به علت ابداعات وی در راه اندازی دستگاههای غنیمتی از دشمن در جبهه همواره مورد تشویق و ترغیب فرماندهان قرار می گرفت تا آنکه سرانجام در تهاجم ناجوانمردانه بیست و نهم خردادماه 1367 دشمن بعثی و منافقان کوردل با وجود آنکه مسئولیت تدارکات در گردان را برعهده داشت با مشاهده پیشروی تانکهای دشمن در حالی که به گفته همرزمانش یک تنه با آرپی چی به شکار تانکهای دشمن پرداخته بود در ارتفاعات قلاویزان مورد اصابت رگبار گلوله تانکهای دشمن واقع ودر بلندای ارتفاعات مذکور به درجه رفیع شهادت نائل آمد.پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.
روحش شاد ویادش گرامی ونامش جاودان وراهش پر رهرو باد.
روحش شاد ویادش گرامی ونامش جاودان وراهش پر رهرو باد.
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما