خاطره ای ناب از شهید علی غیوری زاده فرمانده گردان 503 شهید بهشتی لشکر11 امیرالمومنین(ع)
سهشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۶
آن شب، نیروهای دشمن با فریاد هلهله به سوی ما هجوم می آوردند و ما با صدای الله اکبر به روی آن ها آتش می گشودیم. وقتی صبح شد و ما بیرون سنگرمان را بررسی کردیم، با انبوهی از جنازه های دشمن روبه رو شدیم...
نوید شاهد ایلام
خاطره ی از زبان همرزم شهید علی غیوری زاده
حماسه آفرینی در عملیات نصر۴
سرهنگ پاسدار شهرام هاشمی، همرزم شهید علی غیوری زاده، می گوید: «لشکر۱۱ امیرالمؤمنین(ع) در ۳۱خردادماه۱۳۶۶ در منطقه ی ماووت عراق دست به یک عملیات آفندی زد که یکی از عملیات های بسیار دشوار لشکر به شمار می رفت. گردان ۵۰۵ محرم به فرماندهی محسن کریمی و گردان ۵۰۷ شهید محلاتی به فرماندهی عبداله موسی بیگی در ارتفاعاتی به نام تپه ی دوقلو مستقر بودند. یک روز محمدتقی قاسمی، جانشین ستاد لشکر، به گردان پشتیبانی، متشکل از گروهان های مخابرات، تعاون، بهداری و… مراجعه و تقاضای اعزام نیرو از این گروهان ها به محورهای عملیاتی کرد.
تعدادی از نیروهای گروهان های پشتیبانی، آمادگی خود را برای حضور در محورهای عملیاتی اعلام کردند که من نیز به آن ها ملحق شدم. نخست به اردوگاه رفتیم. در آن جا ما را توجیه کردند و آنگاه به قرارگاه تاکتیکی اعزام شدیم. سپس از قرارگاه هم عازم تپه های مذکور شدیم. من به همراه هفت،هشت نفر از نیروهای گردانِ پشتیبانی، به فرماندهی علی غیوری زاده به سوی تپه ها عزیمت کردیم. تپه ی اول را به راحتی پشت سرگذاشتیم؛ وقتی قدم به تپه ی دوم گذاشتیم، با آتش سنگین دشمن روبه رو شدیم. من و غیوری زاده همراه یکی از نیروهای خودی که سن و سالی هم از او گذشته بود، در یک سنگر مستقر شدیم. تفنگ کلاشینکف، تیربار و آر.پی.جی سلاح هایی بودند که در اختیار داشتیم. مرد سالمندی که همراهمان بود، مرتب گلوله های آر.پی.جی را آماده و تفنگ ها را خشاب گذاری می کرد و ما از سر شب تا صبح، بی وقفه دشمن را زیر آتش شدید قرار دادیم.
آن شب، نیروهای دشمن با فریاد هلهله به سوی ما هجوم می آوردند و ما با صدای الله اکبر به روی آن ها آتش می گشودیم. وقتی صبح شد و ما بیرون سنگرمان را بررسی کردیم، با انبوهی از جنازه های دشمن روبه رو شدیم. آن ها تاچند ده متری سنگر پیشروی کرده بودند؛ ولی آتش پرحجم ما، مانع از تصرف سنگر ما شده بود. صبح آن روز غیوری زاده به نشانه ی قدردانی، ساعتی را که سپاه به او اهدا کرده بود، به من بخشید.»
تعدادی از نیروهای گروهان های پشتیبانی، آمادگی خود را برای حضور در محورهای عملیاتی اعلام کردند که من نیز به آن ها ملحق شدم. نخست به اردوگاه رفتیم. در آن جا ما را توجیه کردند و آنگاه به قرارگاه تاکتیکی اعزام شدیم. سپس از قرارگاه هم عازم تپه های مذکور شدیم. من به همراه هفت،هشت نفر از نیروهای گردانِ پشتیبانی، به فرماندهی علی غیوری زاده به سوی تپه ها عزیمت کردیم. تپه ی اول را به راحتی پشت سرگذاشتیم؛ وقتی قدم به تپه ی دوم گذاشتیم، با آتش سنگین دشمن روبه رو شدیم. من و غیوری زاده همراه یکی از نیروهای خودی که سن و سالی هم از او گذشته بود، در یک سنگر مستقر شدیم. تفنگ کلاشینکف، تیربار و آر.پی.جی سلاح هایی بودند که در اختیار داشتیم. مرد سالمندی که همراهمان بود، مرتب گلوله های آر.پی.جی را آماده و تفنگ ها را خشاب گذاری می کرد و ما از سر شب تا صبح، بی وقفه دشمن را زیر آتش شدید قرار دادیم.
آن شب، نیروهای دشمن با فریاد هلهله به سوی ما هجوم می آوردند و ما با صدای الله اکبر به روی آن ها آتش می گشودیم. وقتی صبح شد و ما بیرون سنگرمان را بررسی کردیم، با انبوهی از جنازه های دشمن روبه رو شدیم. آن ها تاچند ده متری سنگر پیشروی کرده بودند؛ ولی آتش پرحجم ما، مانع از تصرف سنگر ما شده بود. صبح آن روز غیوری زاده به نشانه ی قدردانی، ساعتی را که سپاه به او اهدا کرده بود، به من بخشید.»
مروری بر زندگینامه شهید علی غیوری غیوری زاده فرمانده گردان 503 شهید بهشتی لشکر11 امیرالمومنین(ع)
شهید علی غیوری زاده فرزند نمام در سال 1332 ه.ش در خانواده ای روستایی از توابع ارکواز ملکشاهی دیده به جهان گشود ، پدرش از شدت علاقه به فاتح خیبر وی را «علی» نام می نهند. علی ، دوران کودکی را در آغوش خانواده اش که سرا پا شجاعت ، صداقت و پاکی و تعهد نسبت به مسائل مذهبی بود گذراند. ایشان از به علت دور بودن از مراکز تحصیلی از فراگیری علم و دانش محروم ماند ، لذا از کودکی در دامن با صفای طبیعت زادگاهش به سوار کاری و تیراندازی پرداخت و از تجربیات پدرش که در این زمینه ها مهارتی خاص داشت بهره ها گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران ، به خیل سبزپوشان عاشقی پیوست که خون پاک خود را نثار انقلاب می کردند ، زیرا سپاه و جنگ دقیقاً همان جایی بود که می توانست نیازهای معنوی و روحی علی را ارضا کند ، و از سوی دیگر هم زمینه بروز استعدادهای نهفته در وجودش را بیدار سازد. او از ستاره های آسمان جنگ بود ، علی بود و علی وار می جنگید و در طول سالهای دفاع مقدس با اینکه در همه صحنه های خطر و عملیاتهای لشکر حضور داشت حتی گاهی به عقب ننهاد و به راستی هم کم نبودند صحنه هایی که او یک تنه پا به همراه عده قلیلی از همرزمانش در مقابل تهاجم و پاتک گردانهایی از ارتش عراق ایستاد و با گرفتن تلفات سنگینی از آنان ، مصداق بارز آیه شریفه : « و ان یکن عشرون صابرون یغلبوا مأتین» می شد علی ، در سالهای جنگ نه تنها با دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب مردانه جنگید ، بلکه در سنگر تحصیل و علم هم با پدیده شوم جهل و بیسوادی به نبردی بی امان پرداخت و تا مقطع متوسطه ، پا به پای رزم ، تحصیلش را هم دنبال کرد و انصافاً نبوغ قابل تحسینی داشت . علی جنگ را در حالی سپری کرد که تمام وقت در خدمت گردان بود و به اداره گردان علاقه وافری داشت . او بارها در جنگ مجروح شد اما استراحتش را هم در گردان گذراند . د رعملیاتهای لشکر از جمله والفجر 3 ، کربلای 1، والفجر 10، نصر4، کربلای 10 و دهها عملیات دیگر شرکت داشت. آخرین مسئولیت وی فرماندهی گردان 503 شهید بهشتی بود که در 29 خرداد ماه 1367 در حال دفع تک ارتش عراق در مهران به شهادت رسید. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای امامزاده سید حسن(ع) شهرستان مهران می باشد .روحشان شاد و راهشان پررهرو باد
شهید علی غیوری زاده فرزند نمام در سال 1332 ه.ش در خانواده ای روستایی از توابع ارکواز ملکشاهی دیده به جهان گشود ، پدرش از شدت علاقه به فاتح خیبر وی را «علی» نام می نهند. علی ، دوران کودکی را در آغوش خانواده اش که سرا پا شجاعت ، صداقت و پاکی و تعهد نسبت به مسائل مذهبی بود گذراند. ایشان از به علت دور بودن از مراکز تحصیلی از فراگیری علم و دانش محروم ماند ، لذا از کودکی در دامن با صفای طبیعت زادگاهش به سوار کاری و تیراندازی پرداخت و از تجربیات پدرش که در این زمینه ها مهارتی خاص داشت بهره ها گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران ، به خیل سبزپوشان عاشقی پیوست که خون پاک خود را نثار انقلاب می کردند ، زیرا سپاه و جنگ دقیقاً همان جایی بود که می توانست نیازهای معنوی و روحی علی را ارضا کند ، و از سوی دیگر هم زمینه بروز استعدادهای نهفته در وجودش را بیدار سازد. او از ستاره های آسمان جنگ بود ، علی بود و علی وار می جنگید و در طول سالهای دفاع مقدس با اینکه در همه صحنه های خطر و عملیاتهای لشکر حضور داشت حتی گاهی به عقب ننهاد و به راستی هم کم نبودند صحنه هایی که او یک تنه پا به همراه عده قلیلی از همرزمانش در مقابل تهاجم و پاتک گردانهایی از ارتش عراق ایستاد و با گرفتن تلفات سنگینی از آنان ، مصداق بارز آیه شریفه : « و ان یکن عشرون صابرون یغلبوا مأتین» می شد علی ، در سالهای جنگ نه تنها با دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب مردانه جنگید ، بلکه در سنگر تحصیل و علم هم با پدیده شوم جهل و بیسوادی به نبردی بی امان پرداخت و تا مقطع متوسطه ، پا به پای رزم ، تحصیلش را هم دنبال کرد و انصافاً نبوغ قابل تحسینی داشت . علی جنگ را در حالی سپری کرد که تمام وقت در خدمت گردان بود و به اداره گردان علاقه وافری داشت . او بارها در جنگ مجروح شد اما استراحتش را هم در گردان گذراند . د رعملیاتهای لشکر از جمله والفجر 3 ، کربلای 1، والفجر 10، نصر4، کربلای 10 و دهها عملیات دیگر شرکت داشت. آخرین مسئولیت وی فرماندهی گردان 503 شهید بهشتی بود که در 29 خرداد ماه 1367 در حال دفع تک ارتش عراق در مهران به شهادت رسید. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای امامزاده سید حسن(ع) شهرستان مهران می باشد .روحشان شاد و راهشان پررهرو باد
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما