تمام زندگي ام را فداي امام مي كنم
يکشنبه, ۰۳ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۰۲
خدا را شاكرم كه فرزندي به من عطا كرده كه حاضر است به خاطر رهبر وكشورش جانش را فدا كند...
نوید شاهد ایلام
بسم الله الرحمن الرحيم
تمام زندگي ام را فداي امام مي كنم
بله اين كلامي است از شهيد بزرگوار ناصر پنجستوني ، تازه يك سال بود كه از جبهه بر مي گشت البته آن مدتي هم كه به خانه آمده بود تنها براي مرخصي بود و غصه داشت چند روز ديگر كوله بار سفر را ببندد و عازم جبهه شود.در دوران مرخصي تنها دغدغه اش اين بود كه دوباره به جبهه برگردد و از سرزمينش دفاع كند او هميشه مي گفت كه حاضرم تمام زندگي ام را فداي امام و كشورم كنم تا دشمن نتواند به خاك من تجاوز كند، مادر وپدرم تمام حرف هايش را قبول داشتند و آنها را تاييد مي كردند ولي با اين همه، پدر او كه دلبستگي شديدي به او داشت راضي به برگشتن او به جبهه نبود و مي گفت اگر تو بروي و بر نگردي تمام دنيا را هم به ما بدهند جاي خالي تو را براي ما پر نمي كند.
بالاخره بعد از چند روز شهيد به من گفت: مادر تو را به خدا قسم اگر بگذاري كه دوباره به جبهه بروم و پدر را راضي كني پاهايت را مي بوسم و تا آخر عمر قدر دان تو و پدرم هستم و در غير اين صورت فراموش مي كنم كه مادري داشته ام.
خلاصه با همه صحبت ها و تمام ناراحتي ها و ترسي كه از رفتن او به جبهه داشتيم و بازنگشتن دوباره او به خانه، نتوانستيم قلب فرزند عزيزمان را بشكنيم و تصميم قطعي براي اجازه دادن او براي رفتن دوباره به جبهه گرفتيم.
صبح روز بعد من و پدرش همراه او براي بدرقه اش رفتيم شهيد قبل از وارد شدن به ميني بوس پدر را بوسيد و زانو را خم كرد كه برود پاي من را ببوسد كه من او را بلند كردم و بالاي سرش را بوسيدم و به او گفتم كه پسرم نيازي نيست پايم را ببوسي و در حالي كه اشك در چشمان من حلقه زده بود گفتم: همينقدر خدا را شاكرم كه فرزندي به من عطا كرده كه حاضر است به خاطر رهبر وكشورش جانش را فدا كند.
برو به اميد خدا كه هم ايران پيروز شود و هم تو به سلامت برگردي
شهيد ناصر خيلي بچه صالحي بود و هيچ گاه من و پدرش را نرنجانده بود و هميشه نمازش سر وقت بوده و با تمام وجودش دوست داشت از كشورش دفاع كند.
شهيد حدود 4 سال در منطقه كردستان و3 سال قلاويزان صبورانه جنگيد و از خاكش دفاع كرد.
يادش گرامي و نامش پرخاطره باد.
تمام زندگي ام را فداي امام مي كنم
بله اين كلامي است از شهيد بزرگوار ناصر پنجستوني ، تازه يك سال بود كه از جبهه بر مي گشت البته آن مدتي هم كه به خانه آمده بود تنها براي مرخصي بود و غصه داشت چند روز ديگر كوله بار سفر را ببندد و عازم جبهه شود.در دوران مرخصي تنها دغدغه اش اين بود كه دوباره به جبهه برگردد و از سرزمينش دفاع كند او هميشه مي گفت كه حاضرم تمام زندگي ام را فداي امام و كشورم كنم تا دشمن نتواند به خاك من تجاوز كند، مادر وپدرم تمام حرف هايش را قبول داشتند و آنها را تاييد مي كردند ولي با اين همه، پدر او كه دلبستگي شديدي به او داشت راضي به برگشتن او به جبهه نبود و مي گفت اگر تو بروي و بر نگردي تمام دنيا را هم به ما بدهند جاي خالي تو را براي ما پر نمي كند.
بالاخره بعد از چند روز شهيد به من گفت: مادر تو را به خدا قسم اگر بگذاري كه دوباره به جبهه بروم و پدر را راضي كني پاهايت را مي بوسم و تا آخر عمر قدر دان تو و پدرم هستم و در غير اين صورت فراموش مي كنم كه مادري داشته ام.
خلاصه با همه صحبت ها و تمام ناراحتي ها و ترسي كه از رفتن او به جبهه داشتيم و بازنگشتن دوباره او به خانه، نتوانستيم قلب فرزند عزيزمان را بشكنيم و تصميم قطعي براي اجازه دادن او براي رفتن دوباره به جبهه گرفتيم.
صبح روز بعد من و پدرش همراه او براي بدرقه اش رفتيم شهيد قبل از وارد شدن به ميني بوس پدر را بوسيد و زانو را خم كرد كه برود پاي من را ببوسد كه من او را بلند كردم و بالاي سرش را بوسيدم و به او گفتم كه پسرم نيازي نيست پايم را ببوسي و در حالي كه اشك در چشمان من حلقه زده بود گفتم: همينقدر خدا را شاكرم كه فرزندي به من عطا كرده كه حاضر است به خاطر رهبر وكشورش جانش را فدا كند.
برو به اميد خدا كه هم ايران پيروز شود و هم تو به سلامت برگردي
شهيد ناصر خيلي بچه صالحي بود و هيچ گاه من و پدرش را نرنجانده بود و هميشه نمازش سر وقت بوده و با تمام وجودش دوست داشت از كشورش دفاع كند.
شهيد حدود 4 سال در منطقه كردستان و3 سال قلاويزان صبورانه جنگيد و از خاكش دفاع كرد.
يادش گرامي و نامش پرخاطره باد.
راوی خاطره : مادر شهید ناصر پنجستونی
مروری بر زندگینامه شهید ناصر پنجستونی
شهید ناصر پنجستونی فرزند علی محمد در سال 1349 در بخش ملکشاهی دیده به جهان گشود وی در دوران کودکی بسیار فعال و پر جنب و جوش بود در مقطع سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود عشق به امام وجبهه وی را به سوی جبهه های جنگ برای دفاع از مملکت ایران اسلامی کشاند به عنوان پاسدار افتخاری مشغول به خدمت شد او در عملیات نصر 4 گامو دلیرانه با دشمن تا دندان مسلح جنگید وی دریکم تیرماه 1366 در درگیری با دشمن بر اثر اصابت تیر به ناحیه قلب وکتف به درجه رفیع شهادت نائل آمد.روحش شاد ویادش گرامی باد.
شهید ناصر پنجستونی فرزند علی محمد در سال 1349 در بخش ملکشاهی دیده به جهان گشود وی در دوران کودکی بسیار فعال و پر جنب و جوش بود در مقطع سوم راهنمایی مشغول به تحصیل بود عشق به امام وجبهه وی را به سوی جبهه های جنگ برای دفاع از مملکت ایران اسلامی کشاند به عنوان پاسدار افتخاری مشغول به خدمت شد او در عملیات نصر 4 گامو دلیرانه با دشمن تا دندان مسلح جنگید وی دریکم تیرماه 1366 در درگیری با دشمن بر اثر اصابت تیر به ناحیه قلب وکتف به درجه رفیع شهادت نائل آمد.روحش شاد ویادش گرامی باد.
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما