خاطره ای از سردار «شهید محمود پیرنیا» جانشین گردان پیاده 503 شهید بهشتی لشکر 11 امیرالمؤمنین(ع) استان ایلام
يکشنبه, ۰۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۱۵
محمود در حالی که خون، سراپای بدنش را فرا گرفته بود، جواب داد: “شما را می شناسم. از بستگانمان هستید. من مریض نیستم. مجروح شده ام. دوست دارم شهید شوم ...
نوید شاهد ایلام
علاقمند به کتاب های مذهبی
عباس پیرنیا، برادر بزرگتر شهید پیرنیا، می گوید: «محمود به ائمه اطهار(ع) عشق می ورزید. زمانی که در جبهه بود، برای همرزمانش نوحه خوانی می کرد و وقتی هم که به میان خانواده می آمد، احادیثی از اهل بیت رسول اکرم (ص) برای دوستان و اهل خانواده می خواند. برای خودش در منزل کتابخانه ای درست کرده بود. به مطالعه ی کتاب های شهید دستغیب، شهید صدوقی و احادیث علاقه ی وافری داشت.»
نحوه شهادت
عباس پیرنیا، برادر شهید پیرنیا که خود رزمنده ای بسیجی بود و در آن زمان در مهران حضور داشت، می گوید: «۷خردادماه۱۳۶۷ علی بسطامی، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر۱۱ امیرالمؤمنین(ع)، به مهران آمد و در مهران با ابراهیم محمدزاده، فرمانده گردان ۵۰۳ شهید بهشتی و محمود پیرنیا، جانشین گردان، و نیز غلام رضایی نژاد، ملاقات کرد. مجید پرک نیز در آن جا حضور داشت. علی بسطامی به اتفاق محمدزاده، پیرنیا و غلام رضایی نژاد عازم منطقه ی عمومی مهران شدند تا اوضاع را از نزدیک بررسی کنند و از وضعیت منطقه، اطلاعاتی به دست آورند. هنگامی که آن ها سرگرم بازرسی منطقه بودند، بر اثر انفجار مین والمر به شدت مجروح شدند. متأسفانه علی بسطامی همان جا به شهادت رسید. پیکر شهید بسطامی و همچنین محمود پیرنیا و محمدزاده را که مجروح شده بودند به بیمارستان شهید سلیمی منتقل کردیم. یکی از بستگانم به نام قمر جعفری نیز همراه ما به ایلام آمد. او در بین راه چند کلمه ای با محمود پیرنیا صحبت کرد و از او پرسید: "مرا می شناسی؟” محمود در حالی که خون، سراپای بدنش را فرا گرفته بود، جواب داد: "شما را می شناسم. از بستگانمان هستید. من مریض نیستم. مجروح شده ام. دوست دارم شهید شوم و به آرزویم برسم.” اگر چه محمود تا رسیدن به بیمارستان زنده بود، ولی به علت خونریزی شدید، در بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح بلندش به ملکوتیان پیوست.»
مروری بر زندگینامه شهید محمود پیرنیا: شهید محمود در خانواده ای دینی و مذهبی و معتقد به آداب اسلامی در سال 1344 در روستای قلعه جوق دیده به جهان گشود وی تحصیلاتش را تا دوم راهنمایی ادامه داد و با توجه به اشتیاق وافرش به جبهه و جنگ با عضویت در سپاه پاسداران به ندای امامش لبیک گفت. وی در عملیاتهای مختلف لشکر11 حضرت امیر(ع) در محورهای چنگوله ،مهران، کردستان و از جمله والفجر3، والفجر5، کربلای10، نصر4، کربلای یک و... همچنین در مناطق میمک و سومار همراه بچه های تیپ نبی اکرم شرکت نموده و چندین بار مجروح گردید.
سرانجام در هفتمین روز از خردادماه 1367 به همراه شهیدان علی بسطامی و غلام رضایی نژاد در جبهه مهران در حین شناسایی به علت برخورد با مین والمری لباس سرخ شهادت را برتن کردند و شربت شیرین شهادت را با اشتیاق نوشیدند و به خیل شهیدان همرزمش پیوستند، پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در میان اندوه و ماتم در مزار شهدای علی صالح (ع) به خاک سپرده شد.روحشان شاد
سرانجام در هفتمین روز از خردادماه 1367 به همراه شهیدان علی بسطامی و غلام رضایی نژاد در جبهه مهران در حین شناسایی به علت برخورد با مین والمری لباس سرخ شهادت را برتن کردند و شربت شیرین شهادت را با اشتیاق نوشیدند و به خیل شهیدان همرزمش پیوستند، پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در میان اندوه و ماتم در مزار شهدای علی صالح (ع) به خاک سپرده شد.روحشان شاد
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما