نگاهی به زندگینامه شهید نورالدین خدامرادی از شهدای استان ایلام + خاطره
سهشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۱
با عشق به امام و شهادت حوزه را رها و به سپاه پاسداران پیوست و در نبرد با دشمن و منافقین غیرتمندانه و با شجاعت تمام می جنگید...
نوید شاهد ایلام
زندگینامه و صفات عالیه شهید نورالدین خدامرادی
در شهریورماه 1342 در خانواده ای مؤمن و شریف فرزندی به دنیا آمد که هاتفی از غیب نام نورالدین را به پدر و مادرش الهام نمودند که بر وی نهادند.
از همان دوران کودکی با جدیت درس می خواند تا مقطع دیپلم تحصیل نمود. نورالدین نسبت به عبادت بسیار جدی بود و به نماز در هر شرایطی اهمیت بسیاری می داد، مخلص و متوکل بود.سیره ائمه و پیامبر را الگوی خود قرار داده بود با همسایگان و افراد فقیر بسیار مهربان بود و در موقع لزوم از هیچ مساعدتی که در توانش بود دریغ نمی کرد.پارسایی و ساده زیستنش زبانزد عام و خاص بود و نسبت به حلال و حرام بسیار حساس و از تهمت و غیبت بیزار بود.
از همان ابتدای جوانی به شغل بنایی روی آورد و عمده درآمدش را در راه خدا و دستگیری و کمک به دیگران صرف می کرد، حتی برای افراد کم بضاعت مجانی کار ساختمان سازی می کرد،بعد از آن مدتی در حوزه درس طلبگی نزد آیت الله امامی کاشانی در تهران آموخت و به همین خاطر در آموزش احکام به دیگران بسیار کوشا بود و نسبت به امر به معروف و نهی از منکر فعال و در مورد بیت المال و حق عمومی حساسیت خاصی داشت.
با عشق به امام و شهادت حوزه را رها و به سپاه پاسداران پیوست و در نبرد با دشمن و منافقین غیرتمندانه و با شجاعت تمام می جنگید.از میان روزهای هفته روز جمعه برای ایشان بسیار مقدس بود و تا پاسی از شب با امام زمان راز و نیاز می کرد، تا اینکه سرانجام پس از رشادت های فراوان از خویش در دهمین روز از مهرماه 62 جمعه شب در منطقه مرزی قصرشیرین که خود را برای نماز مغرب و عشاء آماده می کرد خمپاره دشمن به نزدیکش اصابت و در حالی که خنده ای در چهره اش نمایان بود به سوی معبودش پرواز نمود.و پیکر مطهر این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح(ع) به خاک سپرده شد.
در شهریورماه 1342 در خانواده ای مؤمن و شریف فرزندی به دنیا آمد که هاتفی از غیب نام نورالدین را به پدر و مادرش الهام نمودند که بر وی نهادند.
از همان دوران کودکی با جدیت درس می خواند تا مقطع دیپلم تحصیل نمود. نورالدین نسبت به عبادت بسیار جدی بود و به نماز در هر شرایطی اهمیت بسیاری می داد، مخلص و متوکل بود.سیره ائمه و پیامبر را الگوی خود قرار داده بود با همسایگان و افراد فقیر بسیار مهربان بود و در موقع لزوم از هیچ مساعدتی که در توانش بود دریغ نمی کرد.پارسایی و ساده زیستنش زبانزد عام و خاص بود و نسبت به حلال و حرام بسیار حساس و از تهمت و غیبت بیزار بود.
از همان ابتدای جوانی به شغل بنایی روی آورد و عمده درآمدش را در راه خدا و دستگیری و کمک به دیگران صرف می کرد، حتی برای افراد کم بضاعت مجانی کار ساختمان سازی می کرد،بعد از آن مدتی در حوزه درس طلبگی نزد آیت الله امامی کاشانی در تهران آموخت و به همین خاطر در آموزش احکام به دیگران بسیار کوشا بود و نسبت به امر به معروف و نهی از منکر فعال و در مورد بیت المال و حق عمومی حساسیت خاصی داشت.
با عشق به امام و شهادت حوزه را رها و به سپاه پاسداران پیوست و در نبرد با دشمن و منافقین غیرتمندانه و با شجاعت تمام می جنگید.از میان روزهای هفته روز جمعه برای ایشان بسیار مقدس بود و تا پاسی از شب با امام زمان راز و نیاز می کرد، تا اینکه سرانجام پس از رشادت های فراوان از خویش در دهمین روز از مهرماه 62 جمعه شب در منطقه مرزی قصرشیرین که خود را برای نماز مغرب و عشاء آماده می کرد خمپاره دشمن به نزدیکش اصابت و در حالی که خنده ای در چهره اش نمایان بود به سوی معبودش پرواز نمود.و پیکر مطهر این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح(ع) به خاک سپرده شد.
گفتاری که شهید نورالدین خدامرادی همیشه برای خود و دیگران یادآوری می کرد
قلم و علم و تعلم و تعلیم آنگاه مثبت و مثمر ثمر خواهد بود که همراه با تزکیه باشد.
حالت روحانی شهید قبل از شهادت از زبان برادرش:
در آخرین مرخصی ایشان، همراه نورالدین کوهنوردی رفتیم، دیدم همیشه ایشان مشغول ذکر گفتن است و نورانی است. روح ایشان در عالم دیگری بود، هنگام برگشت به جبهه پیش من آمد و چند جلد کتاب به من داد. گفت که دارایی من همین کتاب هاست، آنان را به تو می دهم. رفت جبهه که شب جمعه دعای کمیل خوانده بود و غروب روز جمعه در حین وضو گرفتن برای خواندن نماز مغرب و عشاء بر اثر اصابت خمپاره دشمن با لب خندان به درجه رفیع شهادت رسید.
در آخرین مرخصی ایشان، همراه نورالدین کوهنوردی رفتیم، دیدم همیشه ایشان مشغول ذکر گفتن است و نورانی است. روح ایشان در عالم دیگری بود، هنگام برگشت به جبهه پیش من آمد و چند جلد کتاب به من داد. گفت که دارایی من همین کتاب هاست، آنان را به تو می دهم. رفت جبهه که شب جمعه دعای کمیل خوانده بود و غروب روز جمعه در حین وضو گرفتن برای خواندن نماز مغرب و عشاء بر اثر اصابت خمپاره دشمن با لب خندان به درجه رفیع شهادت رسید.
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما