یادها و خاطره ها
همچنان که ما عقب می رفتیم، آن‌ها جلو و جلوتر می‌آمدند. دیری نگذشت که از یکی از ارتفاعات بالا رفتند، تیربارهایشان را مستقر نمودند و مشغول استراحت شدند. در این هنگام، حاج یادگار با انگشت به پیشانی خود زد و گفت: “چرا به تپه حمله کنیم؟ این‌ها را که با پای خود به کمین ما افتاده‌اند...
نوید شاهد ایلام

خاطره هایی از زبان همرزمان

خاطرات مربوط به شهید حاج یادگار امیدی در دوران خدمت در سپاه، چنان زیاد است که انتخاب یکی،دو مورد از این خاطره ها آن هم از میان انبوهی از خاطرات، کار نسبتاً دشواری است. هر رزمنده ای که در مأموریتی همراه وی بوده، خاطره ای از ایشان دارد که به نوبه خود جذاب و شنیدنی است. با این حال، ما از میان آن همه خاطرات فراوان، به بیان یکی،دو مورد بسنده می کنیم.

به اسارت درآوردن نیروهای دشمن

عبدالحمید آلی آبادی، یکی از نیروهای سابق اطلاعات- عملیات لشکر ۱۱ امیرالمؤمنین(ع) ماجرای یکی از مأموریت هایش را همراه با یادگار امیدی چنین توصیف می کند: «سال ۱۳۶۴ یکی از تیپ های دشمن از ناحیه کوت و العماره عراق به منطقه آمده بود و در نزدیکی های جاده ای که جَسان را به العماره وصل می کند، مستقر شده بود. بنابراین فرماندهان سپاه نیاز به اطلاعاتی درباره ی این تیپ داشتند و می خواستند بدانند که این تیپ با چه هدفی به منطقه آمده است. فرماندهان سپاه به این نتیجه رسیده بودند که با گرفتن چند اسیر از نفرات این تیپ، می توان اطلاعاتی راجع به تیپ مذکور به دست آورند.
تیمی متشکل از پنجاه تا شصت نفر همراه نیروهای اطلاعات- عملیات به فرماندهی یادگار امیدی، مسئول انجام چنین عملیاتی شد. منطقه‌ای در نزدیکی پیزولی که حالت تپه ماهور دارد و معمولاً نیروهای گروه فرسان(گوش بُرها) از آن جا وارد خاک ما می‌شدند و عملیاتی را علیه نیروهای ما انجام می‌دادند، برای انجام عملیات انتخاب کردیم. پیاده‌روی در این منطقه آن هم در شب به علت وجود پرتگاه و ناهمواری، خطرناک بود؛ با این حال، شبانه عازم این منطقه شدیم و شروع به شناسایی کردیم. در این منطقه سه تپه وجود دارد که قرار گذاشتیم بلندترین تپه را که نیروهای دشمن در آن­جا مستقر بودند، برای انجام عملیات ایذایی در نظر بگیریم. یعنی قرار ما این بود که با پنجاه تا شصت نفر نیرو، شبانه به این تپه حمله کنیم و با دادن کمترین تلفات، تعدادی از نیروهای آن‌ها را دستگیر کنیم. شناسایی ما در شب اول به خوبی صورت گرفت و کار شناسایی را سه شب انجام دادیم. شب موعود فرا رسید. نیروهای اطلاعات- عملیات در هسته‌های چند نفره، همراه سایر نیروها راه افتادیم. قرار بر آن بود که نخست حاج یادگار امیدی با پرتاب یک گلوله رسام، شروع عملیات را اعلام کند. قبل از رسیدن به نزدیک تپه‌ای که قرار بود آن‌ را مورد حمله قرار دهیم، ناگهان با تعدادی از نیروهای دشمن برخورد کردیم که به صورت ستونی، در حال حرکت به سمت ما بودند. حاج یادگار سریعاً دستور توقف داد. همه‌ی ما بهت‌زده شدیم؛ زیرا تلاش ما داشت هدر می‌رفت و نقشه‌های ما نقش بر آب می‌شد. در این هنگام حاج یادگار به من اشاره کرد و گفت: "اگر می‌توانید نیروهای دشمن را بشمار” همچنین به یکی دیگر از همراهان گفت: "نیروهای خودی را عقب ببر” نیروهای خودی زنجیروار عقب نشینی کردند. به این طریق کمی از نیروهای دشمن فاصله گرفتیم. در این حین، حاج یادگار از من پرسید: "نیروهای دشمن چند نفر بودند؟” به او گفتم هجده نفر.
 همچنان که ما عقب می رفتیم، آن‌ها جلو و جلوتر می‌آمدند. دیری نگذشت که از یکی از ارتفاعات بالا رفتند، تیربارهایشان را مستقر نمودند و مشغول استراحت شدند. در این هنگام، حاج یادگار با انگشت به پیشانی خود زد و گفت: "چرا به تپه حمله کنیم؟ این‌ها را که با پای خود به کمین ما افتاده‌اند، مورد هدف قرار می‌دهیم.” طرح حمله به تپه عوض شد. بنابراین شروع به شناسایی موقعیت آن هجده نفر کردیم. نیروی خودی را در پشت سر آن‌ها مستقر نمودیم و نیروهایمان را طوری آرایش دادیم که از سه طرف در محاصره قرار گرفتند. وقتی به محل استقرارشان نزدیک شدیم، آن‌ها را زیر رگبار گلوله قرار دادیم. آتشباری ما روی آن‌ها به گونه‌ای بود که تا یکی از آن‌ها از جایش بلند می‌شد، مورد اصابت تعدادی از گلوله های ما قرار می‌گرفت. به این ترتیب، سه نفر را به اسارت گرفتیم و بقیه آن‌ها را به هلاکت رساندیم. پس از آن که این عملیات را با موفقیت به انجام رساندیم، به قرارگاه تاکتیکی برگشتیم.»


به هلاکت رساندن سردسته گروه فُرسان

سرهنگ پاسدار ابراهیم لطفی، یکی ازهمرزمان شهید یادگار می گوید: «یکی از مسایلی که ما در جریان دفاع مقدس با آن مواجه بودیم، گروه ُفرسان بود که ارتش رژیم بعث برای ضربه زدن به ما از این گروه استفاده می‌کرد. نامی که ارتش رژیم بعث برای این گروه انتخاب کرده بود، ُفرسان بود؛ یعنی فرسان که به معنی شجاعان است. افرادی از طایفه‌ی قَلقانی استان کرمانشاه، اعضای این گروه را تشکیل می‌دادند که در زمان حکومت محمدرضا پهلوی به عنوان چریک در پاسگاه‌های مرزی ایران حضور داشتند و در خدمت رژیم شاه بودند. این گروه از طایفه قلقانی، چون فاقد پایبندی دینی بودند و در اوایل پیروزی انقلاب به نوعی خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران در تقابل می دیدند، به عراق کوچ کردند. از آن جا که این گروه در گذشته در پاسگاه‌های مرزی ایران حضور داشتند و با تمام معابر و گذرگاه‌های مرزی آشنا بودند، ارتش رژیم بعث از این گروه حداکثر استفاده را می‌کرد. به طوری که نیروهای اطلاعات- عملیات سه درگیری عمده با این گروه داشتند. یک بار در منطقه‌ای به‌ نام چِک‌موسی و چِک‌قمر، پایین دشت محسن‌آب مهران. بار دوم در منطقه ی چنگوله و درگیری سوم ما با آن‌ها در منطقه ی دارِ خرما رخ داد که در جریان این درگیری، غلام ملاحی و حاج یادگار امیدی حضور داشتند.

صدام قبل از این که گروه فرسان وارد عملیات نظامی شوند بهفرمانده آنان یک دستگاه خودرو انعام داده بود. فرمانده گروه فرسان در بخش استخبارات ارتش بعث فعالیت می‌کرد. شگرد آن‌ها در جریان درگیری‌ها یا برخوردها این بود که کسانی از نیروهای ما را که شهید یا مجروح می‌کردند، گوش آنان را می بریدند و در قبال این گوش‌ها از رژیم بعث پول دریافت می کردند. در آخرین درگیری ما با این گروه، تعداد قابل ملاحظه‌ای از نیروهای آن‌ها کشته شدند. از جمله فرمانده سردسته آن ها، در این درگیری با سلاح نارنجک حاج یادگار امیدی به هلاکت رسید و در نتیجه گروه آن ها متلاشی شد. شکست این گروه موجب کسب اعتبار زیاد و اندوخته نظامی قابل ملاحظه‌ای برای لشکر ۱۱ امیرالمؤمنین(ع) شد.»

به اسارت درآوردن نیروهای دشمن /خاطره ی از شهید حاج یادگار امیدی از شهدای استان ایلام

نگاهی کوتاه به زندگینامه شهید حاج یادگار امیدی
شهید حاج یادگار امیدی فرزند کیقباد در سال 1333 در روستای چشم رشید کارزان
تحصیلات خود را به طور متفرقه ادامه داد بعد از پایان دوره ابتدایی در گارگاههای فن ایلام مشغول به کار شد
با شروع جنگ در حالیکه در جهاد سازندگی مشغول به کار بود به میدان جنگ شتافت شهید بارها مجروح شد اما بازم دست از نبرد با دشمن نکشید و به عضویت رسمی  سپاه پاسداران در آمد، شهید از بانیان صندوق قرض الحسنه شهدا در ایلام  بود وی در سال 1363 به خانه دوست دعوت شد و در هشتمین روز از آذر ماه  1364پس از  یک نبرد دلیرانه در منطقه کانی سخت بر اثر شلیک تیر مستقیم به ناحیه سر به شهادت رسید.مزار شهید در جوار امامزاده علی صالح(ع) قرار دارد.از این شهید گرانقدر سه فرزند به یادگار مانده است.


منبع:سایت شهدای ایلام- اداره اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده