حفظ حجاب؛ وصیت نامه شهید محمد عسکری نیا از شهدای استان ایلام
چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۳
الهى تو خود مىدانى كه پناهى جز تو ندارم پس آنقدر به درگاهت مى نالم تا آنكه تو مرا به آرزويم كه شهادت در راه تو است به من عنايت كنى...
نوید شاهد ایلام
خداوندا از بارى كه روى دوشم سنگينى مىكند و حاكى از گناه و دورى از تو بوده بگذر و مرا تا آنجائيكه برايت امكان پذير باشد بيامرز.
خداوندا تو خود شاهدى كه براى رضاى تو خانه و آشيانه را رها كرده و راهى سفرى مىشوم كه تا در آنجا بيشتر به تو نزديك شوم.
مىخواهم آنچنان باشم كه رضاى تو مرا هيچگاه به حال خودم وانگذارد و دلم را آنچنان مشتاق ديدارت كند كه لحظههاى هجرانت را مانند آن بدانم كه ديگر حال انسانيت را در خود فراموش نمايم.
خداوندا ، خودت مى دانى كه از آن روزى كه پير حسينى را احساس نمودم و دانستم كه او حسين ديگرى است كه طلوعش را براى هميشه در كشور ما نورانى كردهاى خود را شناختم و هدف خود را در اين دنيا جز چند صباحى زندگى كردن نيافتم و دنيا و آخرت را سنجيدم و تصميم گرفتم قلبى را كه تا مدتى در اين دنيا بوسيله مقدارى هوا در حال كار است آنچنان در راه تو آن را به كار ببرم تا آنگاه تو به مايه انسانيتم مرا به آرزوى ديرينهام برسانى.
خداوندا از تو مىخواهم كه اين بنده حقيرت را منت گذارده و به من مرگى را كه خواهان آن هستم عنايت بفرمايى مرگى با عزت . همان مرگى كه به قاسم و علىاكبر حسين(ع) عنايت كردى.
الهى تو خود مىدانى كه پناهى جز تو ندارم پس آنقدر به درگاهت مى نالم تا آنكه تو مرا به آرزويم كه شهادت در راه تو است به من عنايت كنى.
اما شما اى دوستان مىدانيد كه شهداء به راه خطائى نرفتند جز اينكه مىخواستند به دشمن ثابت نمايند كه جوانان اين مملكت مرگ را استقبال مىكنند و از دينشان دفاع مىكنند، پس اى عزيزان جبههها را خالى نگذاريد و به جبههها برويد كه فردا دير است.
اما تو اى مادر ، اى مادرى كه شب و روز را از هم در نياوردى و هميشه به فكر جگرگوشهات بودى هرگاه جايى از بدنم به دست درد مىافتاد نالهات بلند مىشد و هزاران ناراحتى ديگر را مىكشيدى . مادر جان عاطفه فرزندى دشوار است و مىدانم بعد از مرگ من ناراحت مىشوى و زمين و زمان را سياه مىبينى اما اى مادر مگر نمىدانى زينب صاحب 72 تن شهيد بود .حسينش ، اكبرش ، اصغرش ، قاسمش و ... را از دست داد اما صبر كرد،مادر جان زينب را به ياد بياور و صحراى كربلا را از ديدگانت بگذران ، صبور باش استوار باش كه صبر دشمن را سربه زير مىكند و اين بهترين خدمتى است كه تو مى توانى به من بكنى.
اما تو اى پدر عزيزم گرچه نتوانستم حق فرزندى را ادا نمايم اما تو خود مرا به بزرگيت ببخش و حلالم كن. از خواهرانم مىخواهم كه در مرگ من ناراحت نشوند و با حجاب خود سيلى محكمى به گوش منافقان از خدا بيخبر بزنند همچنين از برادرانم مىخواهم كه مرا ببخشند.
نگاهی به زندگینامه شهيد محمد عسگری نیا
شهید محمد عسگری نیا فرزند منصور در سال 1332 در شهر مهران متولد شد و پس از سپري كردن دوران كودكي در سن هفت سالگي وارد مدرسه شد و تحصيلات را تا سال اول راهنمائي ادامه داد و پس از آن ترك تحصيل نموده و جهت امرار معاش خانواده شروع به كار كرد بعد از مدتي در بسيج دانش آموزي ثبت نام كرد اما با وجود اينكه برادرش در جبهه بود با مخالفت خانواده روبرو شد و در پنجمین روز از تیرماه 64 برادر شهيد در جبهه كردستان مفقودالاثر شد و با شهادت مجتبي محمد بدون اطلاع خانواده به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و سرانجام در بیست و نهمین روز از خرداد ماه 67 با حمله منافقين به شهر مهران نداي حق را لبيك گفت و به لقاء حق شتافت كه پس از سپري شدن يكسال پيكر پاك شهيد به دست خانواده رسيد.
خداوندا تو خود شاهدى كه براى رضاى تو خانه و آشيانه را رها كرده و راهى سفرى مىشوم كه تا در آنجا بيشتر به تو نزديك شوم.
مىخواهم آنچنان باشم كه رضاى تو مرا هيچگاه به حال خودم وانگذارد و دلم را آنچنان مشتاق ديدارت كند كه لحظههاى هجرانت را مانند آن بدانم كه ديگر حال انسانيت را در خود فراموش نمايم.
خداوندا ، خودت مى دانى كه از آن روزى كه پير حسينى را احساس نمودم و دانستم كه او حسين ديگرى است كه طلوعش را براى هميشه در كشور ما نورانى كردهاى خود را شناختم و هدف خود را در اين دنيا جز چند صباحى زندگى كردن نيافتم و دنيا و آخرت را سنجيدم و تصميم گرفتم قلبى را كه تا مدتى در اين دنيا بوسيله مقدارى هوا در حال كار است آنچنان در راه تو آن را به كار ببرم تا آنگاه تو به مايه انسانيتم مرا به آرزوى ديرينهام برسانى.
خداوندا از تو مىخواهم كه اين بنده حقيرت را منت گذارده و به من مرگى را كه خواهان آن هستم عنايت بفرمايى مرگى با عزت . همان مرگى كه به قاسم و علىاكبر حسين(ع) عنايت كردى.
الهى تو خود مىدانى كه پناهى جز تو ندارم پس آنقدر به درگاهت مى نالم تا آنكه تو مرا به آرزويم كه شهادت در راه تو است به من عنايت كنى.
اما شما اى دوستان مىدانيد كه شهداء به راه خطائى نرفتند جز اينكه مىخواستند به دشمن ثابت نمايند كه جوانان اين مملكت مرگ را استقبال مىكنند و از دينشان دفاع مىكنند، پس اى عزيزان جبههها را خالى نگذاريد و به جبههها برويد كه فردا دير است.
اما تو اى مادر ، اى مادرى كه شب و روز را از هم در نياوردى و هميشه به فكر جگرگوشهات بودى هرگاه جايى از بدنم به دست درد مىافتاد نالهات بلند مىشد و هزاران ناراحتى ديگر را مىكشيدى . مادر جان عاطفه فرزندى دشوار است و مىدانم بعد از مرگ من ناراحت مىشوى و زمين و زمان را سياه مىبينى اما اى مادر مگر نمىدانى زينب صاحب 72 تن شهيد بود .حسينش ، اكبرش ، اصغرش ، قاسمش و ... را از دست داد اما صبر كرد،مادر جان زينب را به ياد بياور و صحراى كربلا را از ديدگانت بگذران ، صبور باش استوار باش كه صبر دشمن را سربه زير مىكند و اين بهترين خدمتى است كه تو مى توانى به من بكنى.
اما تو اى پدر عزيزم گرچه نتوانستم حق فرزندى را ادا نمايم اما تو خود مرا به بزرگيت ببخش و حلالم كن. از خواهرانم مىخواهم كه در مرگ من ناراحت نشوند و با حجاب خود سيلى محكمى به گوش منافقان از خدا بيخبر بزنند همچنين از برادرانم مىخواهم كه مرا ببخشند.
نگاهی به زندگینامه شهيد محمد عسگری نیا
شهید محمد عسگری نیا فرزند منصور در سال 1332 در شهر مهران متولد شد و پس از سپري كردن دوران كودكي در سن هفت سالگي وارد مدرسه شد و تحصيلات را تا سال اول راهنمائي ادامه داد و پس از آن ترك تحصيل نموده و جهت امرار معاش خانواده شروع به كار كرد بعد از مدتي در بسيج دانش آموزي ثبت نام كرد اما با وجود اينكه برادرش در جبهه بود با مخالفت خانواده روبرو شد و در پنجمین روز از تیرماه 64 برادر شهيد در جبهه كردستان مفقودالاثر شد و با شهادت مجتبي محمد بدون اطلاع خانواده به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و سرانجام در بیست و نهمین روز از خرداد ماه 67 با حمله منافقين به شهر مهران نداي حق را لبيك گفت و به لقاء حق شتافت كه پس از سپري شدن يكسال پيكر پاك شهيد به دست خانواده رسيد.
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی آموزشی- بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما