روز خداحافظی چشمهايش برق عجيبی میزد
يکشنبه, ۰۲ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۳۴
سال 1348 بود كه خدا پسري به من عطا كرد، به دليل علاقه به اهل بيت عليه السلام، او را علي ناميدم. در تربيت او از هيچ چيز كوتاهي نكرديم از همان دوران كودكي اسلام را به او شناسانديم...
نوید شاهد ایلام
بسم رب الشهداء
سال 1348 بود كه خدا پسري به من عطا كرد، به دليل علاقه به اهل بيت عليه السلام، او را علي ناميدم. در تربيت او از هيچ چيز كوتاهي نكرديم از همان دوران كودكي اسلام را به او شناسانديم . سال 1355 پاي به دبستان گذاشت. همواره در طول دوران تحصيل به عنوان يكي از شاگردان ممتاز و نمونه، چه از نظر تحصيلي و چه از نظر اخلاقي، معرفي مي شد. در خط و نقاشي و شعر استعداد بسيار بالايي داشت.
به من و مادرش احترام بسيار مي گذاشت. ما در روستاي بيشه دراز ساكن بوديم در 45 كيلومتري غرب شهر دهلران سال 59 بود كه ايران و استان ما مورد حمله متجاوزين بعثي از هوا و زمين قرار گرفت. با وجود سن و سال كم براي رفتن به جبهه مدام از من و مادرش خواهش و تمنا مي كرد. بالاخره در سن 15 سالگي برابر با سال 1363 به عضويت بسيج سپاه پاسداران دهلران در آمد. هرگز از مرگ نمي هراسيد زيرا مرگ در راه خدا را با شكوه و افتخار انسانها مي دانست. او مي خواست ادامه دهنده راه سرخ امام حسين (ع) باشد. در عملياتهاي فراواني بعنوان بي سيم چی حضور داشت. هر گاه به مرخصي مي آمد و متوجه مي شد كه عملياتي نزديك است قبل موعد مقرر با ما خداحافظي مي كرد و مي رفت.در عمليات والفجر 5 كربلاي 4 و والفجر9 ، كربلاي1،كربلاي 10 شركت فعال داشت.
زماني هم كه مجروح مي شد ما را از آن مطلع نمي كرد. كه نكند ما ناراحت شويم و از ادامه شركت او در جبهه ها و دفاع مقدس ممانعت بعمل آوريم. به دليل روحيه مبارزه طلبي با كفار و پشتكار فراوان به سمت فرماندهي مخابرات گردان 507 امام رضا(ع) از تيپ حضرت امير (ع) انتخاب شد. تقريبا اواخر خرداد ماه بود كه براي مرخصي به منزل آمد. او ديگر چهره يك نوجوان را نداشت بلكه به مردي رشيد تبديل شده بود كه به استواري كوه می مانست. جبهه و جنگ از او مردي ساخته بود كه در شرايط عادي امكان نداشت ولي با اين اوصاف هنوز روح لطيف و هنرمندش با طراوت و شيرين بود. گاه به سرودن اشعار براي ائمه معصومين و حضرت امام خميني(ره) مي پرداخت، با طنين و آهنگ دلنشين. چند روزي كه در منزل بود به اقوام و دوستان سركشي كرد،از همه حلاليت طلبيد. همه اهل روستا از او راضي و خشنود بودند. آخر او هيچكسي را از خود نيازرده بود،با همه مهربان و شيرين سخن بود.صبح روز خداحافظي چشمهايش برق عجيبي مي زد، پر بود از نور محمدي و مهر و عطوفت فرزند به پدر و مادر، ما را در آغوش كشيد و طلب حلاليت كرد و گفت: بعد از من سنگرمان را خالي نگذاريد. پشتيبان ولايت فقيه و امام عزيزمان باشد او رفت تا كنار جاده آسفالت او را بدرقه كرديم سوار ماشين شد. اشك در چشمانم حلقه بسته بود.آيا دوباره او را خواهم ديد؟ آيا او به سلامت بر مي گردد؟ اينها افكاري بودند كه در مسير برگشت به خانه از ذهنم گذر مي كردند. با شروع ماه تير، عمليات نصر 4 هم آغاز شد. آنگونه كه همرزمانش ميگفتند در حاليكه كلمه حق الله اكبر و لا اله الا الله را مي گفت در بلندي هاي تپه دو قلو، مشرف به شـهر ماووت عراق در دفـاع از ميهن عزيز اسلامي در برابر تجاوز بعثيون، مردانه جنگيد و دعوت حق را لبيك گفت. و به قافله سالار شهيدان، حسين بن علي (ع) پيوست. انشاءالله خداوند اين هديه و امانت را از ما پذيرفته باشد . انشاءالله
شهید علی بیگ زاده مسئول مخابرات گردان 507 امام رضا(ع)
شهید علی بیگ زاده در سال 1348 در روستاي بيشه دراز از توابع شهرستان دهلران چشم به جهان گشود.
ايشان از همان اوايل دوران كودكي تحت تعليم والدينش بر اساس آموزه های دینی قرار گرفت. و دارای استعداد فراوانی در کسب علم و دانش بود و به عنوان شاگرد نمونه از نظر اخلاقي و درسي شناخته شد، علاقه بي حد ايشان به هنر ، خط و نقاشي وی را به عنوان یک هنرمند مطرح نمود.
در سال 1363 بعلت شوق و اشتياق زياد به اسلام عزيز و جهاد در راه خدا و آرمانهاي اصيل اسلامي به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام گرديد و در عمليات های والفجر 5، كربلاي 4، والفجر 9، كربلاي 1، كربلاي 10 حضور داشت. به علت تلاش های خالصانه به سمت مسئول مخابرات گردان 507 امام رضا (ع) انتخاب گرديد. سرانجام در دومین روز از تیرماه 1366 درعمليات نصر 4 در حالي كه عشق خدا را در سر و شور حسینی (ع) در دل داشت در ارتفاعات بلند تپه دوقلو كردستان عراق نزديك شهر ماووت عراق به قافله شهيدان پيوست.
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی آموزشی- بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
نظر شما