زندگینامه؛
نوید شاهد _ چهاردهم آبان ماه سی و نهمین سالروز شهادت "شهید رضا اسماعیلی بروجردی" است. سایت نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه به این مناسبت زندگینامه این شهید والامقام را برای علاقه مندان منتشر می‌کند.
زندگینامه

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، "شهید رضا اسماعیلی بروجردی" دوازدهم شهریور ماه سال 1338 در تهران دیده به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش زهرا نام داشت. تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس در رشته مهندسی الکترونیک ادامه داده بود. پس از آن که از سوی ارتش به جبهه اعزام شد بر اثر اصابت ترکش خمپاره در چهاردهم آبان ماه سال 1360 به شهادت رسید.

شهید اسماعیلی در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پایه‌های فکری او در همان زمان پی ریزی شد به طوریکه در ایام محرم هیات ها را سیاه پوش می‌کرد و در مجالس مذهبی شرکت می‌کرد. دوران دبستان را در مدرسه پسرانه شبلی گذراند. او که کودکی شاد، پرتحرک و باهوش بود، از همان اوایل تحصیل همه معلمین از او راضی بودند. او از ابتدا راهش را انتخاب کرده بود. دوران راهنمایی را در موسسات آموزشی فرح در خیابان ستاره گذراند. او از همان کودکی با مفهوم نماز و دین آشنا شده بود و از خادمان امام حسین (ع) بود.

شهید اسماعیل دوران متوسطه را در هنرستان گذراند و در همان دوران پدرش را که چهل ساله بود از دست داد. فوت ناگهانی پدرش، اثر عجیبی در روح و جان او گذاشت، ولی باتوجه به استعداد شایانی که در تحصیل داشت به جدیت و با تلاش مادر فداکارش به هنرستان رفت و بعد از اتمام در دانشگاه تکنیکوم نفیسی در رشته کاردانی برق الکترونیک قبول شد. 

در آن دوره هم درس می‌خواند و هم کار می‌کرد تا کمکی برای خانواده باشد پسر مهربان و دلسوزی بود و مایه خشنودی و سربلندی مادر و خانواده اش بود بعد از کاردانی در دانشگاه علم و صنعت برای کارشناسی قبول شد ترم اول دانشگاه را با موفقیت پشت سرگذاشت که انقلاب شد و همراه با دانشجویان مبارز در جلسات دانشجویی شرکت می‌کرد.

امر به معروف و نهی از منکر شهید

امر به معروف را یکی از ارکان‌های مقدس می‌دانست و به آن عمل می‌کرد بعد از انقلاب در کمیته فعالیت خود را شروع کرد. در آن دوران مردم با کمبو د نفت مواجه شدند که شهید اسماعیلی به کمک جوانان محل پیت‌های نفت را به خانه های مردم می‌رساند، تا مردم در مضیقه نباشند.

بعد از انقلاب دوباره به دانشگاه برگشت تا در امر علم و دانش در محیط دانشگاه موثرتر باشد در همین زمان عراق با جنگ تحمیلی شرایط جدیدی را به کشور ما تحمیل کرد که انقلاب فرهنگی به وقوع پپوست رضا در این زمان با دیگر دانشجویان به جبهه رفت. در آن جا به هم رزم هایش کمک های بسیار زیادی می‌کرد. در آن جا کلاس نهضت سواد آموزی تشکیل داده بود و در زمان بیکاری به سربازان بی سواد یا کم سواد درس یاد می‌داد. کلاس مانند؛ قرآن و احکام را برای گروهی دیگر که دوست داشتن برگزار می‌کرد. بیشتر درمورد دین و احکام به رزمنده‌ها  درس می‌داد. هیچ گاه وقت را بیهوده هدر نمی داد.

شعار شهید

گویی می‌دانست که وقت زیادی برای انجام وظایف خود ندارد عجله داشت تا هرچه بیشتر و سریع تر همه وظایف الهی‌اش را انجام دهد. شعارش در زندگی همیشه نماز و گذشت بود در نامه‌هایی که از جبهه  می‌فرستاد به این دو مهم سفارش می‌کرد.

در جبهه نیز همیشه برای کارهایش پیش قدم بود. در روز عاشورا سال 1360 ساعت 6 صبح به یکی از سربازها کاری را محول کرده بود ولی او حالش زیاد مناسب نبود، رضا که برای سرکشی سربازها به سنگرها می‌رفت قبول کرد تا وظایف آن سرباز را انجام دهد. در حالی که مشغول انجام دادن وظیفه بود و باید با همان وظایف به سنگر دیگری می‌رفت با شلیک خمپاره به سرش در چهلردهم آبان ماه سال 1360 به شهادت رسید.

انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده