بارالها ! من ضعيفم و ناتوانم دوست دارم تمام بدنم را در راه تو بدهم
به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید رضا اسدی بیست و نهم اسفندماه 1342 در روستاي سرني از توابع شهرستان مهران در خانواده اي مذهبي متولد شد تحصيلات خود را تا سال سوم متوسطه ادامه داد.
اما شركت در جبهه هاي مقدس را بر درس و مدرسه ترجيح داد و به صف مجاهدان في سبيل الله پيوست ،ايشان با توجه به لياقت و شايستگي هايي كه در وجودشان موج مي زد در واحدهاي مختلف رزمي زرهي تخريب مهندسي موتوري و پياده به عنوان فرمانده اي لايق چون ستاره اي منور سرافرازانه درخشيد از سال 1360 تا پايان جنگ در جبهه هاي غرب و جنوب در گرما و سرما بدون صرف اوقات فراغت تمام همّ و غم و خود را صرف جهاد و مبارزه نمود.
با توجه به اينكه در سال 1361 در منطقه مهران پاي راست خود را تقديم راه حق نمود اما دست از مبارزه برنداشت و جان بر كف تا پايان جنگ در جبهه هاي مختلف حضور داشت اما به قول خودش درِ باغ شهادت با پایان جنگ به رويش بسته شد و توفيق ورود به باغ بهشتي را نداشت اما از آنجا كه وعده الهي حق است و سرنوشت طوري رقم خورد كه مشيت پروردگار باشد وی در سیزدهم دی ماه 1369 در حالي كه مشغول پاكسازي ميادين مين بود به جمع دوستان شهيدش ملحق شد و به لقا الله پيوست.مزار این شهید والامقام در جوار امامزاده علی صالح(ع) قرار دارد.
لازم به ذکر است دو برادر دیگر ایشان به نام های محمد و جاسم نیز به شهادت رسیده اند.
متن مناجات نامه بسیجی و جانباز شهید رضا اسدی
به نام الله ، به ياد الله و با درود بر منجى عالم بشريت ولى عصر و رزمندگان غيور جبههها كه با نثار خون پاك خويش درخت پربار انقلاب را آبيارى كرده و مى كنند و خواهند كرد.
خدايا اگر گل نيستم در گلستان زمين تو با گل هايی كه ريشه در كوثر عشق دارند همسايهام.
خدايا تو را به بوی خوش گل های گلستانت شميم لطفت را بر من نثار كن تا لياقت دوستی اينان را بيابم.
خدايا ريشهام را به ريشه و ساق و برگ هايشان پيوند زن تا شايد رمز پاكی و صداقت را از اينان وام بگيرم و لايق گلستان تو شوم.
خدايا هایهوی بهشت میشنوم چه غوغايی، حسين به پيشواز يارانش آمد. چه صحنهای ، فرشتگان ندا مي دهند كه همرزمان ابراهيم ، همراهان موسی، همدستان عيسی ، هم كيشان محمد(ص)، همسنگران علی(ع) ، هم فكران حسين (ع)، همگامان خمينی از سنگر كربلا آمدهاندچه شكوهی
خدايا به محمد بگو پيروانش حماسه آفريدند به علی بگو شيعيانش قيامت به پا كردهاند،به حسين بگو كه خونش همچنان در رگ ها میجوشد.
خدايا ، معبودا ، بارالها ! من ضعيفم و ناتوانم دوست دارم تمام بدنم را در راه تو بدهم.
پروردگارا اگر هر روز كاروان سرخ پوش شهيدان در كوچههای مان بگذرد و نخل غم در سينه مادران مان كاشته شود و تمام كوچهها وخيابان ها به نام شهيدان باشد و شمر پست و فرومايه چون شب عاشورا آب را به روي مان ببندد و خانه و كاشانه مان چون خيمههای حسينی در ميان شعلههای كفر جهانی بسوزد و نمروديان چون ابراهيم را به آتش افكندند و اطفال مان را سر ببرند فرياد خواهيم زد عشق ما حسينی است ، رهبر ما خمينی است.
منبع: اداره اسناد و انتشارات،پرونده فرهنگی شهدا