وصیت نامه شهید«عجم ملکی»معاون فرمانده گردان 501 مقداد؛
نوید شاهد - شهید «عجم ملکی» از جمله شهدای جنگ تحمیلی استان ایلام است معاون فرمانده گردان ۵۰۱ مقداد بود و در بهمن ماه ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۵ به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی همیشه آرزوی شهادت داشت و در بخشی از وصیت نامه خود از عشقی که به شهادت داشت، گفت که شهادت برای او، همانند گل رز خوشبو است. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت این شهید والامقام وصیت نامه وی را برای علاقمندان منتشر می‌کند.

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ شهید عجم ملکی فرزند محمد سال 1340 در منطقه عشایر نشین سرتنگ زعفرانی (چم لوان) در اطراف شهرستان مهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در همان محل به پایان رساند و بعد برای ادامه تحصیل مجبور شد به مهران برود. پس از حمله بعثیان عراق به مهران وی همراه خانواده به ایلام مهاجرت نمودند و در تابستان سال 1359 به عضویت سپاه در آمد.

در ایلام وی به تحصیل خود ادامه دادند و یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی دبیرستان شریعتی ایلام به شمار می رفتند تا اینکه در سال 1362 به عضویت رسمی سپاه درآمد و بعد از گذراندن دوره آموزش به تیپ امیرالمؤمنین(ع) اعزام شد. به علت شایستگی به عنوان فرمانده گروهان معرفی گردید و بعد از مدتی به عنوان معاون فرمانده گردان 501 مقداد منصوب شد. پاسداری از اسلام را وظیفه خود می دانست و برای این وظیفه از هیچ چیز خود حتی از جان خود دریغ نکرد.

او به راستی عاشق امام زمان (عج) و فرزند راستینش خمینی کبیر(ره) بود در عملیات والفجر5 در چنگوله به همراه سایر دوستان که جهت جایگزین کردن نیروها به منطقه اعزام شده بودند. پس از درگیری و تصرف ارتفاعات مهم و استراتژیک بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه سرش در بیست و هشتم بهمن ماه 1362روح پرفتوحش بر بال ملایک قرار گرفت و به ملکوت اعلا پیوست.

متن وصیت نامه شهید والامقام عجم ملکی:
ما با خدای خود عهد بسته ایم که دنبال رو قیام خونین امام حسین(ع) باشیم،به نام خدا و با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و همه شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی،قسم به خون شهدای این سرزمین ، چیزی که ما را به این سرزمین می آورد مسئولیت و تعهد است چون در مقابل خون پاک شهدا باید جواب گو باشیم و جز برای رضای خدا و جهاد در راه او هدفی نداریم.

شهادت همانند گل رز خوشبو است

برادران و خواهران می دانید که شهادت در راه خدا آنقدر شیرین است که مانند گل رز خوشبو. در این سرزمین احساس می کنم که در کنار پیامبر اکرم (ص) می جنگم و هر لحظه امام زمان را می بینم و چشمم به جمالش روشن می شود. اما خواهران و برادران بدانید که ما به خاطر انتقام گیری و کشور گشایی جنگ نمی کنیم و ما فقط برای رضای خدا به جبهه رفتیم و من هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله ای که شلیک می کنم و قلب دشمن را هدف قرار می دهم به یاری خدا می باشد. برای هر گلوله ای که به بدنم می خورد به یاری خدا تحمل می کنم درد و زجرش را که شیرین تر از عسل می باشد.

بار خدایا الان که دارم این وصیت نامه را می نویسم چندمین وصیت نامه است، خدایا مگر دوست نداری که من به فیض این سعادت عظیم برسم.

خدایا توفیق شهادت نصیبم کن

خدایا از تو می خواهم که توفیق شهادت را نصیبم کنی، مرگ پرافتخاری که بارها به آن نزدیک شده ام ولی نصیبم نشده است. شاید لایق شهید شدن نباشم زیرا شهید مقامی والا دارد و من فردی گناه کار و خارم. از پدر و مادرم می خواهم مرا حلال کنند و از همه می خواهم در تشیع جنازه ام فقط ذکر خدا بگویند والله اکبر را تکرار کنند.


خطاب به خانواده

از خانواده ام می خواهم اگر جنازه ام به دستشان نرسید ناراحت نباشید و آن زمانی را بیاد بیاورید که علی اکبر وارد میدان شد و با زبان تشنه به شهادت رسید و امام حسین(ع) بالای سرش قرار گرفت.
در اینجا یک مثال برای شما می زنم و آن این است که شما وقتی به مریضی مبتلا می شوید به دکتر مراجعه می کنید و دکتر به شما دارو می دهد و تلخ و ناگوار است.

وقتی که آنها را می خورید پس از مدتی به شما بهبودی می بخشد و آن صورت رنجیده را شاداب می کند. شهادت فرزند برای پدر و مادر همانند آن دارو است که آنها را نزد رسول الله(ص) و به شما بهبودی می بخشد و آن صورت رنجیده را شاداب می کند. شهادت فرزند برای پدر و مادر همانند آن دارو است که آنها را نزد رسول الله(ص) و فرزندان آن بزرگوار روسفید می کند. بدانید که از خون جوانان است که اسلام رشد می کند و درخت آن به ثمر می رسد.

توصیه به برادر

سخنی چند با برادرم شیرزاد عزیزم: می دانم که بدنم پس از شهادت به دست تو نقل و انتقال می یابد، ابتدا پدر و مادرم را کنار جسدم می آوری و بدنم را به آنها نشان می دهی. بگو امانتی که در دست شما بوده به صاحب اصلی اش برگردانده اید، ناراحت نباشید و روی قبر من ننویسید جوان ناکام، چون من به کام خود رسیده ام.

از عمه و عموهایم می خواهم اگر برای من ناراحت شدید آن زمان را به یاد بیاورید که در صحرای کربلا امام حسین(ع) بر بالای سر قاسم(ع) حاضر شد.پس برای امام حسین و فرزندانش گریه کنید.
از همه شما می خواهم که هیچ وقت امام را تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید، به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی

منبع: اداره اسناد و انتشارات، پرونده فرهنگی شهدا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده