شهید شاخص استان ايلام معرفي شد
به گزارش نويد شاهد ايلام؛اگر امروز با آرامش و امنیتی دلنشین در کانون گرم خانواده روزها را سپری می سازيم، همه را مدیون خون سرخ شهيداني هستيم که بر این خاک مقدس جاری گشته و سرخی اش را لاله ها تا ابدیت به یادگار خواهند داشت.سازمان بسیج رسانه شهید شاخص ملی دوران دفاع مقدس سال 1400 استان ایلام را طلایه دار جبهه های غرب سردار شهید "محمد كرمي" براساس شجاعت و دلیری هایش در صفوف جبهه های دوران هشت ساله دفاع مقدس معرفی کرده است.
شهید «محمد کرمی» فرزند اورام در اولین روز از فروردین ماه 1342در شهرک هزارانی شهرستان آبدانان در خانواده ای مذهبی و ساده زیست دیده به دنیا گشود.
محمد فرزند ششم خانواده، فردي بسیار مهربان بود و از خود شجاعت های فراوانی نشان می داد. یکی از ویژگی های بارز این سردار اسلام کمک به دیگران در شرایط سخت بوده است. محمد با روحیه معنوی بالای خود، علاقهی شدیدی به حضرت امام خمینی (ره) داشت و دیگران هم به دلیل مهربانی های محمد گرایش شدیدی به امام امت پیدا کرده بودند.
بعد از مهاجرت خانواده ی کرمی به خوزستان، محمد دوران کودکی خود را در هجران گذراند. محمد با ایمانی که به خدا داشت در همان آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران، در آبان ماه سال ۵۹ در حالی که ۱۷ سال داشت، از طریق سپاه خوزستان به فرمان امام امت لبیک گفت و به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد؛ محمد با توجه به شجاعت و دلیری هایش در صفوف جبهه ها به (محمد تکاور یا محمد رنجبر) شهرت یافت.
خواهر شهید کرمی ، گفت: طبق آنچه دوستان و همرزمان شهید برای ما گفته اند او هرگز برای رفتن به دل دشمن در هر لحظه و در هر شرایطی تردید نمی کرد و در میدان نبرد، آن مرد مهربان برای دشمنان ترس و وحشت به ارمغان می آورد.
وی ادامه داد: تحت هیچ شرایطی حاضر نبود میدان نبرد را خالی بگذارد و در سال ۶۶ در رشته خلبانی پذیرفته شد که خصایص و رشادت های محمد باعث شد که به مصلحت و اصرار فرماندهان از رفتن به دانشگاه منصرف شده و به عنوان یک رزمنده در جبهه های حق علیه باطل باقی بماند.
یکی از همرزمان شهید نقل می کند، محمد یکی از شب ها در حالی که نیروهای خودی در سنگر به استراحت مشغول بودند، ناگهان صدای ناله و زاری در دل شب، به گوش می رسد، محمد علیرغم اصرار همرزمانش به دنبال صدا رفته و در حالی که دیدهبان های شب دشمن هر جنبده ای را مورد اصابت خمپاره و شلیک مستقیم قرار می دادند، برای یافتن منشأ صدا راهی میدان مينی که پیش روی نیروهای ایرانی بود، شد.
بعد از چند لحظه محمد در میانه میدان مین با جسد نیمه جان یک سرباز عراقی مواجه می شود که به شدت زخمی شده بود. بعد از کمک کردن به سرباز زخمی دشمن و انتقال او به سنگر نیروهای خودی، زخم های او را پانسمان می کند و به او از غذای خود می دهد و از او پرستاری می کند.
خواهر شهید در ادامه از اخلاق حسنه شهید گفت و افزود: محمد بسیار با تقوا بود و اخلاق حسنه او منجر شده بود تا بسیاری از دوستان او جذب جبهه های نبرد شوند.وی تاکید کرد: محمد در سال ۱۳۶۲ به سپاه ایلام منتقل و به عضویت رسمی سپاه درآمد و بارها در گردان ۵۰۵ محرم حماسه آفرید.
وی گفت: محمد یک بار در سال ۶۴ در جبهه مهران شدیداًمجروح شد و یک بار دیگر نیز در عملیات نصر ۴ در منطقه عملیاتی کردستان جراحات سنگین تری را به جان خرید، اما همچنان در میدان نبرد علیه متجاوزین بعثی خستگی ناپذیر بود.رشادت های محمد منجر شد تا سایر اعضای خانواده وی نیز به جبهه اعزام شوند؛ برادربزرگ محمد در یکی از عملیات ها به مقام جانباز شیمیایی نايل شد و بعد از چند سال مقاومت، شهادت را مانند برادر شهیدش لبیک گفت و به او پیوست.
محمد در عملیات های متعددی از جمله فتح المبین، والفجر ۱، کربلای۱، کربلای ۱۰، کربلای ۱۶ و چند عملیات ایذایی دیگر شرکت داشت و با ایمان بالای خود، نیروهای تحت امر خود را به بهترین نحو تعلیم می داد.
خواهر شهید کرمی درباره رفتار او با خانواده، گفت: محمد بسیار به پدر و مادرمان احترام می گذاشت و زمانی که از جبهه به دیدار خانواده می آمد از گفتن سمت خود در جنگ که فرماندهی بود خودداری می کرد، تا منجر به نگرانی آنها نشود، اما هر وقت که والدین نیروهای تحت فرمان محمد، برای سفارش فرزندانشان به درب منزل مان می آمدند، پدرمان از حرف های آنها تعجب و معمولاً سکوت می کرد و راز فرماندهی او برایمان تا زنده بود پنهان ماند.
وی ادامه داد: محمد همیشه در عین صمیمیتی که داشت به خواهران و برادران خود تأکید می کرد با دیگران با احترام رفتار کنیم و خوشرویی را در سرلوحه کارها قرار دهیم.سرانجام محمد در سي ام آبان ماه 1366در عملیات غرور آفرین نصر ۸ در حالی که فرمانده گروهان بود، در مرتفع ترین قلل مه آلود کردستان مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید.روحش شاد و يادش تا ابد زنده باد.
یک سبد لبخند
ساده بود و بر لبانش یک سبد لبخند
داشت با خوبی و عشق و آسمان پیوند
در نسیمی، صبح در نور و نماز آمد
شانه های مهربانش رفته تا الوند
پهلوانی بود عاشق، دیده بودم آه
مثل او در قصه های سهراب و بازو بند
عاقبت یک شب دعاهایش اجابت شد
رفت تا آن سوی آبی ها با یک لبخند
وقتی آخر رفت، اهل ایل می گفتند:
مثل او مادر نمی زاید دگر فرزند.
(شعر از نورالدین نوراللهی)