خداوندا مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده
نويد شاهد ايلام؛ دانشجوی شهید سید شیرمراد شمسی فرزند سیدمراد سال 1342 در جوار مرقد جدش امامزاده سید ابراهیم(س) در روستای چم زنگی،از توابع شهرستان دهلران دیده به جهان گشود. از همان دوران کودکی اخلاق و رفتار پسندیده ای داشت. او در فراگیری علم و دانش بسیار باهوش وزیرک بود، از این لحاظ سرآمد همکلاسی هایش بود. در دوران انقلاب اسلامی با عشق و علاقه به آرمانهای امام خمینی (ره)با پخش اعلامیه ها به شکوفه شدن انقلاب اسلامی کمک نمود.
پس از گذراندن مقطع تحصیلی متوسطه به دانشگاه تربیت معلم وارد و در سنگر علم مشغول خدمت گردید.
این شهید بزرگوار هیچگاه از تبلیغ برای اسلام خسته نمی شد. و در زمان فراغت از تحصیل برای مردم روستا کلاسهای قرآن و عقیدتی برگزار می کرد.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش، حضرت امام خمینی (ره)، در قالب طرح لبیک (لبیک یا خمینی) پس از گذراندن دوره آموزش نظامی، بعنوان نیروی بسیجی به گردان 505 محرم پیوست و سپس روانه ی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. ایشان می گفت: دانشگاه امروز اینجاست (جبهه) که ما باید دین خود را به آن ادا کنیم.
وی حدود یک ماه در جبهه به دفاع از میهن اسلامی پرداخت و همان زمان به کردستان رفت تا شاید بتواند با تبلیغ درست و علمی انقلاب اسلامی، منافقین داخلی را از کار خود پشیمان و آنها را به راه راست هدایت کند.دانشجوی شهید سید شیرمراد شمی از شهدای سادات استان ایلام ایشان درمحافل و سخنرانی خود برای منافقین، تنها راه نجات و سعادت انسان روی آوردن به دین اسلام و پیروی ازولایت فقیه دانست.
تا اینکه سرانجام در دومین روز از اسفندماه 1362براثر اصابت ترکش خمپاره در مهران(چنگوله) به درجه رفیع شهادت نايل آمد.
مناجات شهيد:
خداوندا، تو را به یگانگی خود سوگند می دهم که مرا به آرزوی خود که همان شهادت در راه خودت می باشد برسان.
خداوندا، مرگ مرا در بستر بیماری قرار مده. بلکه مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده که مرگم سرخ بهترین مرگ هاست. خداوندا قلب تپنده امت مستضعف ایران و جهان خمینی بت شکن، را برای این امت نگه دار.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که به من شرکت در نبرد حق علیه باطل را عنایت فرمودی و بر من منت گذاردی تا در کنار برادران رزمنده قرار گیرم که تمام وجودشان را در راه تو و برای اسلام تقدیم می نمایند تا دین اسلام و قرآن تو با عزت و عزیز ماند.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که به من شرکت در نبرد حق علیه باطل را عنایت فرمودی و بر من منت گذاردی تا در کنار برادران رزمنده قرار گیرم که تمام وجودشان را در راه تو و برای اسلام تقدیم می نمایند تا دین اسلام و قرآن تو با عزت و عزیز ماند.
خداوندا، از تو سپاسگزارم که نعمت بزرگی به ما عنایت فرمودی تا ما را از ظلمت به سوی نور هدایت گرداند و ما را از شر طاغوت و ظاغوتیان نجات دهد و اینک ما جوانان از تو تقاضا داریم که این نعمت را برای ما انقلاب مهدی عج الله حتی کنار مهدی عج الله نگه داری.
خداوندا، کار ما و عمل ما و حرف و گفتار ما را که انجام می دهیم خالص برای تو باشد.
وصيت نامه شهيد:
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹- آل عمران﴾
خطاب به ملت ايران:
و اینک خطاب به ملت عزیز ایران، که همیشه از نعمتی که به شما داده شده است، سپاسگزاری کنید و امام را دعا کنید که شکر، نعمت را افزون می کند، به جبهه ها بشتابید و دشمن که ذلیل شده است را از پای درآوری و عکس العمل را از او بگیرید و با توکل بر خدا بعد از شکست صدام انشاءالله به دست مسلمانان، قدس عزیز نیز آزاد گردد و کمک به جبهه ها فراموش نشود.
سفارش به برادرانم در تربيت معلم:
و وصیتی دارم به برادرانم در تربیت معلم که زمانی معلم شدید سعی کنید بچه ها را به نحو احسن تربیت نمایید که مسئولیت شما بسیار سنگین است شما انسان ساز هستید و انسان سازی کار ساده ای نیست. شما آینده بچه هایی که در اصل پاک هستند می سازید و باید بسیار کوشا و دقیق باشید.
خطاب به خانواده:
وصیتی به خانواده ام که پدر و مادرم، اگر شهادت نصیبم شد هیچ گریه نکنید که مبادا دشمنان اسلام شاد شوند. بدانید که به خاطر اسلام به جبهه رفته ام و به خاطر رضای خدا قدم در این راه گذاشته ام و اگر شهید نشدم این راه را تا سرحد شهادت به خواست خدا ادامه خواهم داد. برایم سیاه نپوشید یعنی این را از شما طلب می کنم.
پدرم آن روحیه ای که دارید آن را حفظ کنید و برادرانم را همه به جبهه بفرستید.
برادرانم اسلام امروز به فداکاری نیاز دارد. تمام کفر امروز در برابر اسلام قد علم کرده اند و امت ایران از آن دفاع می کنند پس شما هم جزء این امت هستید و باید در آن سهیم باشید و مبارزه کنید و از مبارزه خسته نشوید.هر کدام از برادرانم شهید شد باید برادری دیگری جایش به جبهه برود. برادرم محمد امیر تو سعی کن که دَرست را خوب بخوانی و خودت را برای مبارزه بهتر آماده کنی و خواهرم حجابت را حفظ کن که حجابت کوبنده تر از خون سرخ من است.
دارایی ام دو چمدان کتاب در خانه محمد حسینی در دره شهر است که اگر مسجد روستای خودمان صاحب کتابخانه شد به آن مسجد وقف کنید و گرنه به مسجد دیگری رسانده .
دوستانم مرا حلال كنيد
در پایان از تمام دوستانم می خواهم که اگر خدا توفیق شهادت در راه خود را نصیبم گرداند مرا حلال کنند و همیشه برایم طلب استغفار از درگاه با عظمت خداوند بنمایند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی، آزادی کربلای از چنگ دژخیمان و رهایی قدس و طول عمر امام...