به دریایی که در غدیر جوشید
نوید شاهد ايلام؛ شعری زیبا از «بهروز سپيدنامه» با عنوان «به دریایی که در غدیر جوشید» را در ادامه میخوانید:
به دریایی که در غدیر جوشید
کاروان آرام می رانَد به سمت آبگیر
کاروان مُشک و عنبر کاروانی از عبیر
آسمان دف می زند بر قرص خورشید بلند
باد هوهو می کند در زلف گل های کویر
حضرت جبریل با زنبیلی از عطر بهشت
شوق می پاشد به روی لحظه های ناگزیر
ناگهان آرام شد...آرام شد... تا ایستاد
گام های کاروان عشق نزدیک غدیر
روی تل؛ خورشید ممکن شد شبیه قرص ماه
بی مثال و بی قرین و بی رقیب و بی نظیر
بعد هم دستی شبیه دست موسای کلیم
یا شبیه ذوالفقار مست سازش ناپذیر
در کف ختم رسل ممکن شد و از آسمان
عشق فریادی برآورد: ای علی دستم بگیر
با علی دنیا بهشت و بی علی چون دوزخ است
با علی خورشید می تابد به روی زمهریر
تا ابد تاریخ هستی در کتاب خود ندید
تیغ همچون ذوالفقار و راد مردی چون امیر
بهروز سپیدنامه