در گفتگو با مادر شهید علیرضا روحی زاده کیکانلو می‌خوانید؛
دوشنبه, ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۲۷
نوید شاهد _ در مصاحبه مادر شهید علیرضا روحی چنین می‌خوانیم:«پسری بسیار باادب و مهربان بود بین فامیل و آشنایان همیشه سخن از اخلاق نیکوی شهید علیرضا است.»

نوید شاهد خراسان شمالی؛ مادران شهدا شاهدانی بی‌ادعا هستند كه با الهام از مكتب حضرت زهرا (س) باخدا معامله كردند و فرزندانشان را در راه حق و حقيقت راهی جبهه‌های نبرد با كفر كردند، چنين مادرانی مقام و جايگاهی ارزشمند نزد خدا دارند. يكی از اين مادران كه خود را نيز كنيز فرزندان حضرت زهرا (س) می‌دانست، "ماه رحمانی" مادر شهید "علیرضا روحی زاده کیکانلو" است. نوید شاهد خراسان شمالی گفتگویی از این بانوی بزرگوار را در ادامه برای مخاطبان خود منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید.

هنوز هم در بین آشنایان و فامیل سخن از اخلاق نیکوی شهید است

لطفاً خودتان را معرفی کنید.

مادر شهید: به نام خدا سلام عرض می‌کنم خدمت شما بنده ماه رحمانی هستم فرزند ذبیح‌الله مادر شهید علیرضا روحی زاده کیکانلو.

پدر جان لطفاً برایمان تعریف کنید فرزندتان در چه سالی و در کجا به دنیا آمد؟

مادر شهید: در آن زمان ما قبیله‌ای عشایری بوده و به‌صورت فصلی جابه‌جا می‌شدیم و در سی‌ام شهریورماه سال 1349 که پسرم علیرضا متولد شد در روستای بهکده زندگی می‌کردیم.
 
دلیل نام‌گذاری ایشان به نام «علیرضا» چه بود؟
 
مادر شهید: پدربزرگشان نام فرزندانم را انتخاب می‌کرد و نام علیرضا نیز به خواست ایشان بود.

 

هنوز هم در بین آشنایان و فامیل سخن از اخلاق نیکوی شهید است
 
تحصیلات ایشان چقدر بود؟
 
مادر شهید: درسش را تا سوم راهنمایی خواند البته تا پنجم ابتدایی در همین روستای برزنه و پس‌ازآن در جاجرم خواند.
 
لطفاً از خصوصیات اخلاقی ایشان برایمان تعریف کنید.
 
 مادر شهید: پسری بسیار باادب و مهربان بود بین فامیل و آشنایان همیشه سخن از اخلاق نیکوی شهید علیرضا است.
 
آیا از مرخصی‌هایش خاطره‌ای دارید برایمان تعریف کنید؟
 
 مادر شهید: بله آخرین بار که به مرخصی آمد 4 ماه بیشتر از خدمتش نمانده بود می‌گفت: «مادر جان بعد از اتمام شدن این 4 ماه باید برایم زن بگیرید» و من بسیار خوشحال شده و گفتم: پسرم من آرزوی دامادی تو رادارم اما هرگز آن 4 ماه مرخصی‌اش تمام نشد و شهادت نصیب او شد.
 
آیا تاکنون خوابی از شهید دیده‌اید؟


مادر شهید: بله، اما من شبی در خواب دیدم داخل حیاط هستم و پسرم سرش را از پنجره بیرون آورده و می‌گفت: «پیراهن تنم بر اثر شهادت پاره‌پاره شده بود». بعد از  3 روز خبر شهادتش را به ما دادند.
 
لطفاً از لحظه خداحافظی برایمان تعریف کنید.

مادر شهید: صبح زود می‌خواست با مینی‌بوس برود اما خواب مانده بود و وقتی متوجه شدم او را بلافاصله بیدار کردم و باعجله تمام خود را به مینی‌بوس رساند در آنجا رویش را بوسیدم و دستی تکان داد و رفت آن لحظات هرگز از خاطرم نمی‌روم.
 
نحوه اعزام ایشان چگونه بود؟
 مادر شهید: مادر یکی از هم‌رزمانش مقداری وسایل برای پسرش داده بود و علیرضا هم به همراه ده، پانزده نفر دیگر رفته و وسایل را به او رسانده بودند پس‌ازآن در کنار چشمه آبی در حال استراحت بوده که منافقین کوردل خمپاره زده و تعداد زیادی ازجمله علیرضا به شهادت نائل‌آمده بودند.


چگونه از شهادت او مطلع شدید؟
 مادر شهید: خبر شهادتش را به پاسگاه رباط داده بودند و از این طریق فامیل و آشنایان مطلع شده و به خانه ما آمدند و به من گفتند: «مادرت از دنیا رفته، باید به روستا پایین‌تر برویم» اما من به یاد خوابم افتادم و فهمیدم که علیرضا شهید شده است.


امید که بتوانیم ادامه‌دهنده راه شهید روحی زاده کیکانلو و یاران بهشتی‌اش باشیم.
 
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان شمالی



هنوز هم در بین آشنایان و فامیل سخن از اخلاق نیکوی شهید است
 
 
 
 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده