برای پدری که ندیدمش
نوید شاهد ایلام، من و برادرم همیشه روشنایی شمعهای تولدمان را در کنار مادر و جای خالی پدر به خاموشی و فراموشی سپردهایم، ما رد پای تو را هیچگاه روی برفها ندیدیم تا پاهایمان را استوار در آنها فرو کنیم و مثل تو راه رفتن بیاموزیم.
پدرم، لطافت و عطر سحرآمیز گلهای بهاری را از میان گیسوانم به تماشا ننشستی تا برایت دلبری کنم، لباس دامادی را بر قامت پسرت نپوشاندی اما بخوبی راه و رسم مردانگی آموخت، راحت بخواب پدرم، آن نهال نوپای تو امروز کوهی ستبر شده که دنیا به شانههایش تکیه میکند.
پدرم، حالا میدانم فقط پدر، برایت پدر میشود، قرار نیست کسی جای دیگری را بگیرد و نداشتههایم را در وجود یا حضور دیگری جستجو کنم، اگر تو قهرمانانه رفتی پس من هم باید زندگی عزتمندی داشته باشم و نامت را بلند آوازه کنم.
پدر جان بچه که بودم آغوش محبتت را میطلبیدم اما امروز به شانههای مزارت سر میگذارم و حسرت نبودنت را با ریختن گوهر اشک بر دامانت به تماشا مینشینم.
وصیتنامهات را هرگاه ورق میزنم اندرزهای شیرینت که ما را به انجام واجبات و ترک محرمات به ویژه اقامه نماز و گرفتن روزه فراخواندهای زمزمهمیکنم و به خود اجازه نمیدهم در روزگاری که همه مردم سخت گرفتار زندگی مادی شدهاند طعم شیرین معنویت از دهان بیفتد و نام بلند شما اسطورههای دلاوری و از خود گذشتگی از حافظه تاریخی مردم ایران پاک شود.
دلنوشته فرزند شهید روحانی محمدعلی صالحی (کندوله) که در اجلاسیه شهدای روحانی کنگره سرداران و سه هزار شهید ایلام قرائت کردند، دختری که در زمان شهادت پدر، مادرش دوماهه به او باردار بوده و هیچگاه پدر را ندیده است و به گفته خودش درکی از واژه پدر ندارد.
بیشتر بخوانید: شهید شب قدر
کنگره سرداران و 3000 شهید استان ایلام