هیچگونه مقصدی جز شهادت در زندگی نداشتم
نوید شاهد ایلام؛ شهید محمود پیرنیا فرزند شاه منصور در خانوادهای دینی و مذهبی و معتقد به آداب اسلامی سال 1344 در روستای قلعه جوق شهرستان ملکشاهی دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را تا دوم راهنمایی ادامه داد و با توجه به اشتیاق وافرش به جبهه و جنگ با عضویت در سپاه پاسداران به ندای امامش لبیک گفت و در عملیات های مختلف لشکر11 حضرت امیر(ع) در محورهای چنگوله، مهران، کردستان و از جمله والفجر3، والفجر5، کربلای10، نصر4، کربلای یک و... همچنین در مناطق میمک و سومار همراه بچههای تیپ نبیاکرم شرکت نموده و چندین بار مجروح گردید. وی جانشین گردان 503 شهید بهشتی لشکر 11 حضرت امیر(ع) بود.
سرانجام در هفتمین روز از خردادماه 1367 به همراه شهیدان علی بسطامی و غلام رضایی نژاد در جبهه مهران در حین شناسایی به علت برخورد با مین والمری لباس سرخ شهادت را برتن کردند و شربت شیرین شهادت را با اشتیاق نوشیدند و به خیل شهیدان همرزمش پیوستند، پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در میان اندوه و ماتم در مزار شهدای علی صالح (ع) به خاک سپرده شد.
متن وصیت نامه سردار شهید محمود پیرنیا:
وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ (آیه 169 - آل عمران)
شکر خداوند را به جای می آورم و به سپاسگزاری و ستایش درگاهش می نشینم که مرا در چنین عصری و زمانی قرار داد و چنین رهبری و هدایتگری نه تنها به من بلکه به تمامی مسلمانان گیتی عنایت فرمود و از رهبرم و هدایتگرم (امام خمینی) تشکر و قدردانی می کنم که مرا از سیاه چال ها و گودال های خفه کننده آزاد ساخت و به دنیای آزاد و سعادتمند دعوت نمود و در این دنیا و این سفره که رهبرمان ما را به آن دعوت کرده هزاران راه برای رستگار شدن وجود دارد . یکی از این راهها شهادت یعنی کشته شدن در راه احیای دین اسلام می باشد که بالاترین راه رستگاری و سعادتمند شدن است.
شهادت بالاترین عمل است
شهادت در راه خدا چقدر زیبا و پر معناست و جهانی پر از شور و شوق در این کلمه جذاب نهفته است، به راستی که هیچ عمل صالحی برتر و ارزنده تر از شهادت نیست و هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت نزد پروردگار از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست و من می خواهم با این قطره خون به معشوقم برسم که الله است و من اکنون می روم که با خدایم ملاقات کنم. می روم تا آتشی را که در درونم مشتعل شده خاموش کنم.
خطاب به مادر
ای مادر یادم هست با اینکه در بزرگ شدن من زحمت های زیادی کشیده ای نکند در مرگم بی تابی کنی و جامه مشکی بپوشی و تا آخر عمر خودت را در آتش ناراحتی بسوزانی، مادرم بعد از شنیدن خبر مرگ من اشک نریز زیرا حجت عصرم، رهبرم و امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت، چون می دانست که رضایی در این امر می باشد.
وصیت می کنم هر چند من کوچکتر از آنم که به شما وصیت کنم، اما با کمال حقارت و شرمساری به شما توصیه می کنم که بعد از شهادت من به رهبرم، به دوستان ارزنده و خویشاوندان گرامیم تبریک بگوئید، بگوئید که دوست شما به سوی جدش و سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی (ع) سفر کرده است.
وصیت به پدر
و توای پدر زحمت هایی را که در بزرگ شدن من کشیده ای یاد می کنم اما وجدانم به من اجازه نمی دهد که سکوت را رعایت کنم و سنگر همرزمم را خالی بگذارم به هر حال در سوگ من ناراحتی به خودت راه مده و خودت همدم و همصدا با دیگر خانواده های شهدا قرار ده، و تو ای مادر حلالم کن و در سوگم ناراحت مباش چون در روز قیامت حضرت زهرا (س) از تو گله ای ندارد و تو ای پدر پیرم روز قیامت پیش سرور سالار شهیدان عالم سرافکنده و سرشکنده نیستی، زیرا فرزندتان راهی را پیمود که حسین ابن علی (ع) این راه را پیمود و در صحرای بی آب و علف کربلا سرانجام مقام بلند و پر افتخار شهادت را کسب کرد و به معشوقش رسید و با «الله» ملاقات کرد.
برادرانم ادامه دهنده راهم باشید
در پایان از برادرانم قدردانی می کنم که راه مرا ادامه دهند و به خواهرانم توصیه می کنم که زینبی حرکت کنند. یعنی مثل حضرت زینب(س) دین مبین اسلام را تبلیغ کنند و حجاب را سرلوحه و ایمان به خدا و برپا داشتن واجبات را منشاء رستگاری بدانند چون شهادت تنها نتیجه زندگی من در طول حیات می باشد.
زیرا تلاش من برای رسیدن به این آرزوی دیرینه ام یعنی شهادت می باشد و گرنه هیچگونه مقصدی و هدفی جز شهادت در زندگی نداشتم و شهادت آخرین نتیجه و میوه زندگی من است که خوشبختانه در کوچکترین فرصتی که پیدا کنم به این مقام بلند و با ارزش دست خواهم یافت.