شهید «حميدرضا ستار‌پناه» در قسمت دوم وصیت‌نامه‌اش نوشت: «بخدا مادر من آرزویى ندارم كه برايش زندگى كنم من عاشق حقم و او هم در اين سرا نيست بايد فراتر روم از اين زمين، مادر پيامم را به تمام جوانان برسان و بگو پسرم براى ديدن معشوق رفت، بگو گامهايش استوار بود.»

ش

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید حمیدرضا ستارپناه، یادگار «قاسم» و «گلی» بیست و هفتم آبان ماه سال 1346 در شهرستان تهران به دنیا آمد. دانش آموز چهارم متوسطه بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و دوم دی ماه سال 1365 با سمت آرپی جی زن در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و صورت به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.

قسمت دوم وصیت‌نامه شهید «حميدرضا ستار‌پناه» را در ادامه مرور می‌کنیم:

مگر شهادت چیست؟

مگر جز پلی نیست که راه رسیدن به کمال که همانا قرب الی الله است را به نهایت کوتاه وآسان می‌کند و مگر انسان چندبار میمیرد اگر یکبار است چه بهتر که این مرگ، مرگ سرخ آنهم شکل عالی یعنی شهادت باشد و همانطور که امام گفتند: براى كشته شدن حاضريم و با خداى خويش عهد نموده‌ايم كه دنباله‌روى امام خود سيد الشهداء باشيم آرى اين است هدف من.

آرى مادرم از من راضى باش كه رضاى تو رضاى خداست، مادر اين فرزند خطا كارت را كه سر تا پا ملامت است ببخش، صد بار در خطاى من اشک ريختى، بودم در اين هراس كه تو منعم كنى ولى كار تو براى من دعا بود، بعد از خدا دل و جان من توئى مادرم، من بنده‌اى هستم كه بار گناه مى‌كشم بدوش چشم از گنه‌كارهاى من بپوش، مادر شبها نخوابيدى و در انتظار آمدنم اشک ريختى، بس شبها كه من ز تب مى‌سوختم و تو در كنار بستر من دعا مى‌كردى و اميد از خدا داشتى تا به صبح.

اما چه كنم كه بايد رفت و اكنون اسلام نيازمند ياور است پس چرا بنشينم و نظاره‌گر باشم مادر.

بخدا مادر من آرزویى ندارم كه برايش زندگى كنم من عاشق حقم و او هم در اين سرا نيست بايد فراتر روم از اين زمين، مادر پيامم را به تمام جوانان برسان و بگو پسرم براى ديدن معشوق رفت، بگو گامهايش استوار بود، بگو پسرم نترسيد و رفت، چون مى‌خواست خدا را ملاقات كند، آرى بگو مادرم و افتخار كن.

و تو اى پدرم، تلاشها كردى، زحمت‌ها كشيدى، رنجها بردى، تا فرزند دلبندت را به اين مرحله از رشد رساندى مى‌دانم، اما خوش حال باش و خندان، هرگز اشک غم عجران برايم نريز كه من براى لبيک حق مشتاقانه رفته‌ام و بس.

چهره‌ام را بيادت بنگار و برايم دعا نماز بخوانید، تو خود مى‌دانى كه من چگونه‌ام، بى‌قرار و مشتاق، پس راضى باش كه رضاى خدا در رضاى شماست.

شما خواهرانم، تنها يک كلام گويم و بس، چونان فاطمه صبور و بردبار باشيد و همچون، زينب  قيام كنيد و سكوت اختيار نكنيد و هميشه همه‌جا حجاب را سلاح خويش قرار دهيد تا مشت محكمى باشد بر دهان ياوه‌سرايان و ابرجنايتكاران اى امت قهرمان ايران لحظه‌اى در برابر ستم و ظلم سكوت نكنيد و سخنان رهبر بيدارمان را آويزه گوش قرار دهيد و دعا به جان امام و رزمندگان را فراموش نمائيد.

کمکهای خودتان را به جبهه‌ها حق ادامه دهيد كه تمام نعمتهاى جبهه از يارى شماست، واى بر شما اگر نماز را سبک شماريد و از يارى امام عزيز دست برداريد كه به دست ولى عصر كشته خواهيد شد و در دوزخ جاويديد.

شما دوستانم، هرگز يارى امام را رها نسازيد قرآن بخوانيد و به اين عمل كنيد رسالت نيمه تمام مرا ادامه دهد بخصوص دوستانى كه با من رابطه نزديک داشتند. هرگز دعاهايتان بعد از نماز را فراموش نكنيد. از خدا برايم طلب مغفرت نمائيد بخصوص در نمازهاى نافله شب التماس دعا دارم.

مادرم در پايان بگويم برايم نمازهاى قضا بخوان و روزه بگيريد كه محتاج مغفرت هستم من كه از خودم چيزی ندارم ولى هر چه دارم در راه مغفرتم خرج نمائيد.

شهادت سعادت است و سعادت در شهادت نهفته است

به اميد پيروزى رزمندگان اسلام و زيارت كربلا و طول عمر رهبر

سلام علیکم جمیعاً

بدون پرده بگویم اگر تمام اقوام و دوستان و غیره بگویند به جبهه نرو من خواهم رفت و تصمیم خودم را گرفته‌ام. دوست دارم جنازه ام پودر شود و یا خوراک حیوانات گردد که خیال همه راحت شود.

آنهایی که پشت سرم غیبت کرده‌اند هنگامی که جبهه بوده‌ام حتی اگر از نزدیکانم باشد حق ندارد برسر جنازه من بیایند و حتی نمی‌خواهم خیرات یا فاتحه‌ای برایم بخوانند.

امیدوارم خدا مرا ببخشد حمیدرضا ستارپناه

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده