روایتی از اوج دفاع از سنگر حجاب؛
هجدهم آذرماه سال ۱۳۶۰ شهر ایلام توسط رژیم بعثی متجاوز مورد بمباران هوایی قرار گرفت. آن زمان پریوش میرابی در محل كارش بود. ساعت ۱۲ بود که بمباران شروع شد. گویا در آن لحظه همه به پناهگاه پناه برده بودند، اما شهید چون چادرش را جا گذاشته بود، به بانک برگشته تا آن را بردارد. در همان لحظه مورد اصابت ترکش از ناحیه سر و گردن قرار می‌گیرد و در بانک شهید می‌شود.

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ با غروب ستاره‌ها، خورشید خاموش نمی‌شود و کابوس شب بر دامن سپید روز نخواهد نشست. چه خوش باورند دشمنانی که با خاموش کردن شمع‌ وجود مظلومان، در جستجوی رسیدن به جاودانگی‌اند، غافل از آنکه خون مظلوم، رستاخیزی از حقانیت و ابدیت است که ریشه‌ی ظلم را از بیخ و بن خشک خواهد ساخت و خانه‌های عنکبوتی‌شان را در هم خواهد کوبید.

چه بسا مظلومانی که در اوج مظلومیت و گمنامی در خاک و خون غلطیدند و پر کشیدند، اما خونشان برای گواهِ تاریخ کماکان در حال جوش و خروش است و این نشان سرخ را از مکتب مولایشان اباعبدالله ‌الحسین (ع) با بهای عشق خریده‌اند. در این بین کم‌نظیرند شیر زنانی که زینب وار پای در رکاب عشق و درد نهادند و سرانجام مزد عاشقی خود را با نوشیدن شهد شیرین شهادت از دست خدای خویش گرفتند.

خلاصه‌ای از زندگینامه  اولین شهیده زن کارمند بانک کشاورزی از زبان برادر شهید:

ما یک خانواده یازده نفره بودیم ۶ خواهر و ۳ برادر که پریوش ششمین فرزند خانواده، در ۲۶ آذر سال ۱۳۳۸ در شهر ايلام متولد شد. پریوش مانند دیگر هم سن و سالهایش با رسیدن به سن هفت سالگی به مدرسه رفت. بعد از گذراندن دوره راهنمايی وارد دبيرستان شد که این دوران هم زمان شده بود با سالهای مبارزات انقلابی و ضد پهلوی مردم.

شرکت در تظاهرات

در آن زمان رژیم شاهنشاهي با اعمال تبعيض‌ها و ستم‌های مضاعف به مردم، آنها را از هر نظر در تنگنا و مشقت قرار داده بود، ظلم خفقان نیز سرتاسر ايران را در بر گرفته بود.
پریوش نیز همپای مردم و همراه دوستان دبیرستانی‌اش در تظاهرات خیابانی شرکت می‌کرد و همزمان از درس و مدرسه هم غافل نبود تا اینکه در سال ۱۳۵۸ مقطع دبیرستان را پشت سر گذاشت و مدرک دیپلم خود را کسب کرد.

ماشین نویس اداره دارایی

در آغاز آبان ماه ۵۸ به عنوان ماشين نويس در اداره دارايي مشغول به كار شد و چون حال و هوای انقلابی در سر داشت و نمی‌توانست نسبت به حوادث و اتفاقات اطراف خود بی‌توجه باشد و می‌خواست به هر طریقی بین مردم و همراه با آنها باشد، معلمی را بر پشت ميزنشينی ترجيح داد و در دبستان آذر پيرای شهر ایلام به تدريس دانش‌آموزان تجدیدی همت گمارد.

در اين زمان بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و استان ایلام به علت داشتن مرز مشترک با عراق، در معرض حملات متعدد دشمن قرار گرفت.

پریوش در این ایام تصمیم به تغییر شغل خود گرفت و با مراجعه به بانك كشاورزي به عنوان ماشين نويس موقتی مشغول بکار شد که در مدت دو هفته به بخاطر حسن اخلاق و رفتار، رضايت كامل مسئولان بانک را بدست آورد و به عنوان ماشين نويس به اسنخدام رسمی بانک درآمد.

استخدام در بانک کشاورزی

پریوش در سن ۲۲ سالگی به استخدام بانک کشاورزی درآمد. همیشه سربه‌زیر و دلسوز بود. بخشی از حقوق خود را برای دستگیری از فقرا درنظر گرفته بود و بخش عمده‌ای از آن را مبلغ نیز خرج خانواده‌اش می‌کرد‌. مقدار ناچيزی را هم برای رفع احتياجات شخصي خود بر می داشت.

نحوه شهادت شهیده پریوش میرابی

هجدهم آذر ماه سال ۱۳۶۰ بود که شهر ایلام توسط رژیم بعثي متجاوز مورد بمباران هوایی قرار گرفت. آن زمان شهیده در محل كارش بود. ساعت ۱۲ بود که بمباران شروع شد. آنگونه که دوستش تعریف می کرد گویا در آن لحظه همه به پناهگاه پناه برده بودند، اما شهید چون چادرش را جا گذاشته بود، به بانک برگشته تا آن را بردارد. در همان لحظه مورد اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن قرار می‌گیرد و در بانک شهید می‌شود.

خصوصیات اخلاقی شهید

پریوش به حجاب خیلی اهمیت می‌داد. همیشه احترام بزرگتر‌ها را داشت مخصوصا احترام و توجه به پدر و مادرم. خیلی دلسوز و مهربان بود. وقتی شهید شد جای خالی اش خیلی احساس می شد. پدر و مادرم دل تنگشان را با بو کردن و بوسه زدن به جانمازش آرام می کردند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده