سه سال از سقفِ دلتنگی بر آسمان ایران گذشت
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ یوسف کریمیان فعال رسانه ای در یادداشتی نوشت: سه سال دست و پا زدن در باتلاق بهت و ناباوری و نظارهگر بودن جایی که خالیست و انتظار کسی که دیگر نیست، سه سال نفس کشیدن در هوای بدون سلیمانی و سه سال یتیمیِ امنیت یک ملت درد گرانیست که بر شانههای دردمند ایران زمین سنگینی میکند.
حاج قاسم عزیز، سردارِ دلهای بی ادعا، سه سال از سفر ملکوتیت میگذرد اما هنوز در باور ما، واژه نبودن و نداشتنت، قابل قبول نیست. هنوز بی قرار روزهای حاج قاسم داشتنیم! هنوز دلتنگ دورانی هستیم که ما هم سرداری داشتیم که پشت دشمنان را لرزانده بود، بدجور هم لرزانده بود.
همان کفتار صفتانی که بعد از تو از هر روزنهای سر بیرون آورند و در روح منحوس داعش دمیدند، جوانان دست پروردهات را غریب گیر آوردند و «امنیت و اقتدار» این خاک پاک را هدف قرار دادند و همچون سال های سخت دفاع مقدس، یک تنه، نه فقط با یک دنیا بلکه با خودیهای خودباخته هم دست به گریبانیم! گویی در این دنیا خیلی غریبیم حاج قاسم!
دلتنگی و گلایههای ما سه ساله شده! صدای درد و دلهای ما را از ایران میشنوی، از مهد دلیران، از وادی آزادگان و از دیار مظلومان، میشنوی صدای مادران داغدیده از جهل داعشیهای وطنی را؟ گریههای نیمه شب تازه عروس دانیال را چطور؟ پیکر سوخته شهید رضایی را به محضرت آوردند؟ و دندههای خُرد شدهی روحالله را هم؟ بگذریم از بیتابی دختران و پسران پدر از دست داده! راستی آرمان را دیدی؟ مرهمی از جنس نور برای زخمهای جوانان پرپر شده داری؟ به شاهدان شهید شاهچراغ که تور بهشت خریدند و دسته جمعی آمدند، « زیات قبول» گفتهای؟ آرتین تنها را کجای دلمان بگذاریم تا از بغض نترکد!
از خدا تا اینجا که راهی نیست حاج قاسم، چرا نیامدی؟ چرا نیامدی تا دختران پاک و شاداب، همانند که فرزندان خود دانستی را از خواب غفلت بیدار کنی تا دست های شیطان، روسری از سرش برندارد؟ چرا نیستی تا داعش جرأت جولان نیابد؟ چرا نبودی تا آمریکا و همدستانش مست و مغرور از پریشان احوالی ایران نشوند؟ تو کجایی حاج قاسم؟ مگر یک تنه چقدر بودی که انگار با رفتنت، همه جا خالی شد و خیمه ایران، در معرض دید نامحرمان قرار گرفت؟
حاج قاسم! شهید همیشه زنده ما، بعد از تو، انگار مالک اشتر را از علی گرفتند! علی تنها شد و سیل دردها و سیاهی آلامهای بی تسکین، همچنان بر فضای ایران حکمرانی میکند ، شاید « غمی» که با بودنت معنا نداشت، در فراقت، فرصتی برای عرض اندام یافته است، چرا که هر روز به شکلی تازه خود را میآراید و مهمان چشمان خیس ما میشود.
سردار آسمانی! نبودی تا جان دادن مدافعان امنیت را در خون و آتش ببینی! نبودی تا مویههای پدران و مادرانشان را بشنوی! نبودی تا لگد خوردن حافظان امنیت را از دست نشاندههای دشمن ببینی! نبودی تا سکوت و خویشتنداری آلوده به بغض ما را ببینی که چگونه رنجها دیدیم و خون دلها خوردیم ولی مماشات کردیم تا آب در دل ملت تکان نخورد! خوشا به حال تو که سعادتمند بودی و این نادیدنیهای غمناک و پر درد را ندیدی!
و اما ما ...
ملتی غیور که درد کشیدیم اما پا نه! پا نکشیدیم از هر آنچه که از تو بر جا مانده بود! سرداران سرافراز ما، جوانان را در آغوش کشیدند تا به دامن اهریمن پناه نبرند، درد را به جان و دل خریدند تا مردم درد نکشند، سیل حملات رسانهای دشمن و هجمههای زجر آور خودیها شدند، اما، پشت ملت ماندند تا لحظهی بیداری! درد سنگین بود و کشنده و گمراه کننده ! اما رهبر هوشیار بود و سرداران و سربازان «مکتب حاج قاسم» سربلند از آزمون بیرون آمدند و ملتِ با بصیرت باز هم بیدار شد و بر طبل رسوایی دشمن کوبید و دست در دست شاگردانت، بر روزهای سیاه، خط پایان کشید!
سردار دلها، هر چند که نبودی تا تدبیر کنی، اما بودند سرداران گمنام و سربازان جان برکفی که از دل کلاس تو بیرون آمدهاند و با صبوری از دروغ های رنگارنگ بی بی سی و اینترنشنال پرده برداشتند و همه نقشههای هزار رنگ و چهره ی دشمنان را با خون خود پاک کردند و در انتهای راه، یک جهان شاهد حقانیت ایران و ایرانی و شکست و روسیاهی استکبار شد. همانها که خروجیهای اتاق فکرهای عظیم و پشتوانههای کلان مالیشان برای اجرای تجزیهی «ایران مقتدر» ، به جز رسوایی جهانی شان، ثمر دیگری نداشت.
و این یعنی «یدالله فوق ایدیهم» و «قاسم هنوز زندهست».
یادداشت از فعال رسانه ای یوسف کریمیان - ایلام بیدار