شکار لحظههای معنوی
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ اگر آن زمان خصوصاً هفتههای آغازین دوربینی بود که این صحنههای بدیع را شکار میکرد، جزء دیدنیترین کلیپها میشد. در اوقاتی که در اختیار خودمان بودیم دقیقهای قرآن بر روی زمین قرار نداشت و از این دست به آن دست داده میشد. فرقی نداشت صبح باشد یا وقت ناهار و شام یا سه و چهار شب. امکان نداشت کسی از وقتش بگذرد.
فقط وقت آمار در بیرون آسایشگاه قرآن استراحتی میکرد. با آمدن قرآن حال و هوای اردوگاه و داخل آسایشگاهها عوض شده بود. لبخند رضایت و شادی بر لب همه نمایان بود و باعث شگفتی و تعجب عراقی ها شده بود.
آنها پیش خودشون میگفتند این ها دیگر کِی هستند. همانهایی هستند که ما آنها رو مجوس و کافر و مشرک میدانیم. بعضی که در وجودشان گرایش به دین و مذهب داشتند از اعمال وحشیانه و رفتارهای نامناسب شان با اسرا شرمنده بودند و البته بر حقد و کینه بعثی ها که میانهای با خدا و قرآن نداشتند بیشتر میشد.
شور و اشتیاقی عجیب فراگیر شده بود و همین باعث شد که بدون هماهنگی و برنامهریزیِ قبلی، نهضت حفظ قرآن شکل بگیرد و اکثر آنهایی که روخوانی قرآن بلد بودند از وقتشان برای حفظ قرآن استفاده میکردند. به تدریج گروهای دو و سه نفره و بیشتر شکل گرفت و سورههایی را که حفظ کردهبودند را با هم مرور میکردند. دلیل اصلی این گروهها این بود که وقت کافی برای استفاده از قرآن نبود و افراد اینطوری سعی میکردند از حافظه دیگری برای مرور قرآن استفاده کنند.
گاهی صحنه های خندهداری پیش میامد. وقتی نوبت یکی بود و داشت تلاوت میکرد بعضی از آنهایی که سورههایی رو حفظ کرده بودند و برای مرور نیاز به مراجعه به قرآن داشتند میرفتند بغل دست طرف مینشستند و یواشکی و طوریکه خیلی هم براش مزاحمت ایجاد نکند لای قرآن رو بازمیکردند و دنبال صفحات مورد نظر میگشتند. یک دفعه یکی دیگه می آمد و گاهی آن طفلکی که نوبتش بود از اطراف احاطه میشد و نمیتوانست بخواند.
در خیلی از موارد منجر به مصالحه و کنار آمدن میشد و گاهی هم فرد ناراحت میشد و میگفت بابا این دیگه چه وضعیه؟ من چطوری قرآن بخوانم و یا وقتهای هم قرآن رو با ناراحتی به طرف میداد و میگفت بیا اصلاً مالِ تو، من نخواستم. اینطوری که نمیشد قرآن خوند.
حالا آنهایی که داشتند این صحنههای نو و بدیع رو نگاه میکردند از خنده غش میکردند. این هم خودش وسیلهای شده بود که روحیه بچهها تغییر کند و لبخند و خنده در همه جای آسایشگاهها روی لب بچهها بیاید. حقیقتاً قرآن با خودش هم معنویت آورد، هم آرامش و شادی و هم یک نهضت فراگیر را برای حفظ و به تدریج ترجمه و تفسیر ایجاد کرد.
این قصه ادامه دارد..