«حسن ترابیده» از جمله شهدای جنگ تحمیلی است که تیرماه 1367 در قلاویزان مهران جاودانه شد، در ادامه دلنوشته‌ای در مورد رشادت‌های این رزمنده دلاور را با هم می‌خوانیم.

به گزارش نوید شاهد ایلام، شهيد «حسن ترابیده» سال 1347 در ميان خانواده‌ای مذهبی در شهرستان ملكشاهی دیده به جهان گشود از همان اوان كودكی باصفا بود و معنويت چهره‌اش حاكی از آينده‌ای پر شور و پر ثمر بود.

با جدّیت تمام تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. با آغاز جنگ تحميلی به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و خود را به جمع ديگر رزمندگان اسلام رساند تا مانند دیگر رزمندگان به حراست و پاسداری از ميهن اسلامي بپردازد و در بیست و هفتمین روز از تیرماه 1367 در قلاویزان مهران بر اثر تركش خمپاره دشمن به مقام شامخ شهادت رسيد. مزار این شهید گرانقدر در شهرستان ملکشاهی قرار دارد.

بچه‌های گردان شهید محلاتی می‌گویند که تو در عملیات کربلای یک چقدر عاشورایی فکر می‌کردی و چقدر شور حسینی در سر داشتی، بچه‌ها می‌گویند: شهید «تراویده» شجاعت محض بود و ایمان از وجودش می«تراوید».

هوا گرگ و میش است و تو و همراهان برای بچه‌های خط مهمات می‌برید. عراقی‌ها گِرای شما را دارند و پی در پی خمپاره‌ها را به سوی تان شلیک می‌کنند.

یکی از بسیجی‌ها با تمسخر می‌گوید: «ای خمپاره‌های عراقی! خمپاره‌های بی‌عرضه! فقط انفجار و سر و صدا، اگر مَردین سینه عاشق منو نشانه بگیرین.» یاران همراه می‌خندند و به راهشان ادامه می‌دهند. حرف‌های صمیمانه شما بالا گرفته است و هراس خمپاره‌ها تنها چیزی است که به آن فکر نمی‌کنید. ناگهان صفیر خمپاره‌ای از دور به گوش می‌رسد و بی‌درنگ خاک و دود و آهن پاره در همه جا پخش می‌شود.»

چند تن از رزمندگان به شدت زخمی می‌شوند و تو هم همین طور می‌خواهی حرف بزنی و مثل همیشه به بچه‌ها روحیه بدهی اما فک و زبانت پر از ترکش خمپاره شده است.

حالا که نمی‌توانی حرفی بزنی به تبسمی شیرین و با اشاره‌ای خطوط چهره خون آلود بچه‌ها را آرام می‌کنی و تقدیر چنین شد که قلاویزان جاودانه ترین گواه شهادت تو باشد.

دلنوشته از همرزم شهید

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده