سردار شهیدی که قرآن را با صوتی دلنشین تلاوت میکرد
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ سردار شهید «فلاح سرباخته» فرزند حاجی اهل روستای ظهیری شهرستان سیروان استان ایلام، بیستم آبان۱۳۴۰، در بغداد چشم به جهان گشود.
پس از آنکه حزب بعث عراق در سال ۱۳۵۰ اقامت شیعیان ایرانی را تمدید نکرد و به ایران معاود (بازگشت) دادند، وی به همراه خانواده خود به تهران برگشتند و در محله میدان خراسان ساکن شدند. در سن دوازده سالگی پدرش آسمانی شد و او که یتیم و در زیر سایه مادر، بزرگ میشد در کنار دیگر برادرانش برای کمک خرجی خانه ابتدا به دستفروشی پرداخت و لیفهایی را که مادرش از الیاف کنف میبافت پیاده تا بازار بزرگ تهران میبرد و آنها را میفروخت.
تا قبل از انقلاب اسلامی در شغلهایی همچون فروشندگی پیراهن در بازار، اسباب بازی فروشی در بازار کویتیهای تهران و ریخته گری مشغول بود و در نهایت به عنوان کارگر ساده به واسطه دایی گرامی اش آقای عمران گرداد در انتشارات اقبال مشغول به کار شد.
او علاقه بسیاری به مطالعه کتابهای مذهبی داشت و اوقات معینی را برای قرائت قرآن داشت، قاری و سبک مورد علاقه او عبدالباسط بود و خود نیز صوت دلنشینی داشت و گاه و بیگاه در خلوت خود، قرآن زمزمه مینمود و در خانه نیز برای بچههای محله کلاس آموزش قرآن دایر میکرد.
اخلاقش نیکو بود و معمولاً لبخندی همیشه روی لبانش نقش میبست، بسیار صبور بود و هیچ کس حتی خانواده اش خشم و عصبانیت او را ندیده بودند.
در زمان انقلاب همراه با دیگر مردم در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. عکسهای حضرت امام (ره) را که به طور مخفیانه در چاپخانه اقبال به چاپ میرسید بخشی از آن توسط شهید بطور مخفیانه شبانگاه که از محل کار به سوی خانه باز میگشت بر در و دیوار نصب مینمود و آنچه میماند به برادر کوچک خود میداد تا توزیع کند.
شهید در فعالیتهای مختلف مذهبی از قبیل نمازجمعه تهران، دعای کمیل، جلسات درس استاد انصاریان حضور فعالی داشتند.
بعد از پیروزی انقلاب به ادامه کار در چاپخانه مشغول بود تا اینکه صفیر جنگ تحمیلی نواخته شد و شهید برای ادای وظیفه دینی و میهنی با فرمان حضرت امام (ره) در لباس مقدس سربازی خود را به جبهههای جنگ رسانید و در جبهههای جنوب و جبهههای میانی در کنار دیگر رزمندگان تا پایان خدمت سربازی در لشگر ۱۶ زرهی قزوین یعنی از سال۵۹ تا ۶۱ در جبهههای جنوب حضور داشت.
پس از پایان خدمت سربازی و بعد از شنیدن خبر شهادت دوست صمیمی اش شهید مفقودالاثر سردار «نجیب چرابه» تصمیم گرفت که به عضویت سپاه درآید و پس از طی مراحل تحقیقات در کمترین فاصله زمانی به عضویت رسمی ستاد مرکزی سپاه پاسداران درآمد و در واحد تبلیغات و تعاون سپاه مشغول به فعالیت شد.
شهید مجدداً در جبهههای جنگ حضور فعال و پر رنگی داشت، در عملیاتهای متعددی شرکت مینمود، و در زمان غیر عملیات در خطوط جبههها حضور داشت و از همرزمان سرداران باقر زاده و سعیدی فرمانده و جانشین کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح نیز بوده است.
سرانجام در عملیات بدر در شرق دجله در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش راکت به شدت مجروح شد و هنگام انتقال با قایق قبل از رسیدن به اسکلهی خودی در جزیره مجنون که آمبولانسها منتظر انتقال مجروحین بودند روحش به ملکوت خدا پرواز کرد.
سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح درباره رشادت شهید فلاح سرباخته نقل میکند که: بچهها با چه رشادتی، شهداء و مجروحین را منتقل میکردند و عدهای نیز دراین راه به درجه رفیع شهادت رسیدند. شهید فلاح سرباخته و دیگر شهدای بزرگوار تفحص از این دسته بودند.
شاهدانی که شهید را همراهی میکردند، نقل کرده اند که پس از مجروحیت شدید فلاح سریعاً او را در قایق گذاشته و به سمت عقب جبهه منتقل میکردیم. بخاطر جراحات شدید او را روی شکمش در کناره قایق خوابانده بودیم، فلاح بخاطر جثه تنومند و بنیه قوی که داشت دارای هوشیاری کاملی نیز بود، و هیچ کلامی از زبانش جاری نبود جز اینکه زیر لب زمزمه ذکر و مخصوصاً صلوات، به کسی توجه نداشت فقط ذکر خدا و اهل بیت و صلوات زیر لب داشت، صورتش را به یک طرف روی دستانش گذاشته بود، قایقی کمی در لابلای نیزارها سرگردان شد تا بالاخره مسیر را پیدا کرد، نزدیک اسکله تخلیه مجروحها که رسیدند به یکباره فلاح بلند میشود و روی زخمهای شدید پشت رانش مینشیند، هر دو دست خود را رو به آسمان بلند میکند و بعد از ذکر با صورت به کف قایق میافتد و روح بزرگش توان ماندن در کالبد کوچکش نداشته و در اولین روز از فروردین ۱۳۶۴ به ملکوت اعلی پیوست و کف قایق پر از خون پاکش میشود خونی که با آب هور مخلوط میشود.
مزار این شهید والامقام در بهشت زهرا قطعه ۲۷ ردیف۱۲۳ شماره ۴ قرار دارد.
انتهای پیام/