کی طنین دلنواز انا بقیهالله تو از کعبۀ مقصود، جانها را معطر مینماید
به گزار ش نوید شاهد ایلام، یوسف فاطمه! کی طنین دلنواز انا بقیهالله تو از کعبۀ مقصود، جانها را معطر می نماید. کی کعبه، به خود میبالد و زمین بر قامت دلربایت طواف عشق میگذارد و جان در سعی و صفای نگاه تو محرم میشود و مناسک حج و قربان را به جای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ و عباسگونهات گره زدهایم و در مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشتهایم. آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری به پا میشود و تو با ذوالفقار حیدر و سوار بر اسب سفید قصهها میآیی لحظهها را به دست باد می سپارم.
مهدیا!!
جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایقهای شادی بشر، در شبستان شیدایی تو میكاود و شایستهترین بندگان خدا، شبها و روزها، شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو میدانند.
دلها به یاد تو میتپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ...ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو !ای تجلی آبیترین آسمان امید، ای منتهای برترین خیال هستی !ای آرمان همه چشم انتظاران. دنیا نیازمند ظهور توست و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو میتپد.
ای قطب عالم امكان!
بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده. بیا كه نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا و کی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت. بیا که بهار بیصبرانه مشتاق آمدن توست و قلبم جویبار اشکهاییست که هر روز وشب برای فراق تو ریخته میشوند.
یاس سفیدم! بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده، بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجادهام بگیرم. بیا و مرا زائر شهر قاصدکها کن.
ای پیداترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتییات صدقه میدهم و برای آمدنت روزه سکوت میگیرم و با جام وصال تو افطار مینمایم. نذر کردهام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمهایت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم.
الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَـــرَجْ
انتهای پیام/