رسم مهمان نوازی بعثیون
به گزارش نوید شاهد ایلام، آمده بودن برای خوشامدگویی و آماده بودند برای پذیرایی. سفره رنگین بود و کام ما تشنه و چه کامروا آن مسافر خستهای که میزبانش خوب رسم مهمان نوازی بداند. بعد از مهمان نوازی زبیریان در بصره این بار نوبت به بخور بخور بر سر خوان گسترده یاران سندی بن شاهک یهودی رسیده بود.
دور از ادب بود کسی از اهالی صاحب خانه جا بماند و به مهمانان خوشامد نگوید. میزبانان اینجا حرفهای هستند و آداب معاشرت با اسیر را سالهاست که آموخته و مشق کردهاند. به استخبارات (سازمان اطلاعات و امنیت) بغداد رسیدیم. همان جایی که ضجه انسان برایشان آرام بخش و صدای در هم شکستن استخوانِ مظلومان برای آنها، چون نتهای موسیقی فرحبخش بود. جمعی از شقیترین و بیرحمترین انسانهایی که از زدن و کشتن لذت میبردند و رنگ خون برایشان خوشتر از دیدن رنگ شقایقها در بهاران بود. سی و هشت اسیر دست بسته با تن خسته، لب تشنه و زخمهای بی شمار بر بدن، چون کبوترانی پر و بال شکسته در محاصره دهها شکنجه گر حرفهای و آموزش دیده قرار گرفتند.
هر چه نیرو در استخبارات داشتند در دو ردیف مقابل هم به شکل تونلی مخوف به صف شده بودند و با حرص و ولع خاصی منتظر پیاده شدن ما بودند تا شجاعت و قدرت بازویشان را به رخ ما بکشند. هر کس هر چه تونسته بود فراهم کرده بود تا بغض درونش را بر پیکر نحیف و نیمه جان بچهها جاری کند. تعدادی کابل به دست، برخی با چوب و افرادی با لوله آب و میله آهن و بعضها یا با شاخههای پر از تیغ درختان نخل و جمعی هم با لایههای سیم خاردار به هم بافته. باید یکی یکی از داخل این تونل مرگ و وحشت عبور میکردیم و انها هم با کمال سخاوت آنچه در دست داشتند در طبق اخلاص قرار میدادند.
لنگان لنگان و یکی یکی وارد صف شدیم و این اولین تجربه تونل وحشت یا دیوار مرگی بود که در روزهای آغازین ورود به استخبارات بغداد با تمام وجودمان لمس کردیم. از هر طرف بارانی از کابل و چوب و سایر ابزارهای کُشنده بر پیکر بچهها فرود میآمد و جایی از بدن باقی نمیماند که ضربهای به آن نخورده باشد. پا و دست و کمر همه کبود و سیاه شده بود و صدای خنده میزبان با ضجه مهمان در هم آمیخته بود و حق داشتند ملائک که گفتند: قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ ...
انتهای پیام/