آموزش قرآن با عشق به کودکان محل
به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «محسن هاشمی» فرزند لطیف چهارم آذرماه سال ۱۳۴۳ در پلدختر لرستان دیده به جهان گشود، سه ساله بود که خانواده به خرمشهر مهاجرت کردند.
در دوران دفاع مقدس هشت ساله ملت ایران دانشآموز مقطع دبیرستان بود او نیز غیور مردانه از طریق بسیج دانشآموزی راهی جبهههای نبرد با متجاوزین مزدور شیاطین شد. شهید هاشمی پس از رشادتهای مخلصانه سرانجام به تاریخ دوازدهم مهر ماه سال ۱۳۵۹ در منطقه پلیس راه خرمشهر از ناحیه سر و سینه مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید او از جمله شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس است.
خاطرهای از خصوصیات اخلاق شهید/ راوی دوست شهید
آشنایی با محسن از سال اول دبیرستان بود که برای فراگیری معانی قرآن و مسائل دینی به همراهی جمعی از همفکران به دعوت یکی از معلمین قرآن آن زمان به حسینیه خراسانیها رفتیم و شهید محسن شاید ۱۳ یا ۱۴ سال بیشتر نداشت، اما با وجود سن کم، هوش و استعداد خارقالعادهای را دارا بود و مطالب را به سرعت فرا میگرفت و عاشق کتب قرآنی و درس بود.
از جنبههای بارز او علاقهی شدید به حفظ احادیث پیامبر و ائمه بود، در مورد هر مسئلهای برای مثال حدیث میآورد و در هر رابطه از حدیث استفاده میکرد. کودکان و بچههای محل را با قرآن آشنا میکرد.
حتی تا قبل از شروع جنگ، بهعلاوه تدریس قرآن، جهان بینی و ایدئولوژی استاد مطهری، دکتر علی شریعتی، دکتر سروش، الهی قمشهای، علامه طباطبایی مطالعه میکرد به استاد مطهری ارادت خاصی داشت و کتابهای ایشان را بیشتر میخواند و در مساجد مسائل جهان بینی را برای دوستان تعریف میکرد.
مشخصه بارز او علاقه شدید به خواندن کتب فلسفی بود، علاقه او به کتب فلسفی نشان استعداد سرشار و خدادادی او بود، زیرا کتب فلسفی از مطالب سنگینی برخوردارند که هر کسی را یارای درک آنها نیست، ولی او نه تنها خواندن و درک کردن بلکه نقد و تحلیل نیز میکرد که در حد سن او یعنی ۱۶ سال تعجب آور بود.
از نظر اخلاقی به موازین اخلاق اسلامی پایبند بود تا آنجا که بصورت الگویی درآمده بود، چهرهای همیشه متبسم داشت و انسان از دیدنش احساس راحتی و شادی میکرد، شوخ طبع و بذلهگو بود و نکات زیبا و آموزنده بیان میکرد.
در محله خود بسیار زحمت میکشید و افراد نااهل را نصیحت میکرد و بچههای کوچکتر محله در مسجد قرآن و اصول عقاید یاد میداد.
نه تنها از معارف اسلامی با سن کمش آگاه بود، بلکه از مسایل سیاسی نیز دور نبود، عاشقانه امام را دوست میداشت و علاقهی خاصی به او ابراز میکرد، او تنها امام را الگو و راهنمای خود قرار داده و سخنان او را با جان و دل گوش میداد و به شدت مخالف گروههای چپ و ضد انقلاب بخصوص مجاهدین و حزب عوام فریب توده بود.
خودش تعریف میکرد که به تهران که رفته بودم به همراه مردم که به مقر حزب توده حمله کرده و در آن حمله شرکت داشتم، او نه تنها در زمینههای ذکر شده استعداد و خلاقیت داشت بلکه در سطح مدرسه نیز از شاگردان فعال و درس خوان بود، بارها شاگرد اول کلاس میشد و از شاگردان ممتاز به شمار میرفت گاهی وقتها به جای اینکه معلم درس بدهد خصوصاً دروس دینی، او شروع به درس دادن درس جدید میکرد گویی که معلم در کلاس نیست و او خود معلم کلاس است.
در جریان اغتشاشات گروهها در مدرسه که جز تعطیلی مدارس چیزی در برنداشت او هوشیار به همراهی دیگر دوستانش مانع از فعالیت خراب گرانه این افراد میشد و با روشن کردن اذهان هم مدرسهای هایش از تعطیل شدن درس و مدرسه جلوگیری میکرد.
در جریان جهاد سازندگی که بعد از انقلاب تشکیل شد، فعالیت داشت، شبها نگهبانی میداد و از خانههای مردم حراست میکرد، اکثر اوقات خارج از خانه را در مسجد میگذراند.
در سال ۱۳۵۷ وی که ضرورت تشکیل و تشکل نیروهای فعال مذهبی را که دارای خط اصیل پیروی از امام بودند را دریافته بود، با همکاری جمعی از همفکرانش اتحادیه انجمنهای اسلامی مدارس خرمشهر تأسیس کرد و در آنجا به فعالیت مشغول شد، تا بتواند مانعی جهت نفوذ گروهکهای ضد انقلاب در مدارس باشند.
در زمینه خودسازی بسیار اهتمام میورزید، دو روز در هفته روزه میگرفت و به نماز شب علاقه داشت و تا شروع جنگ مرتب به انجام آن مبادرت میورزید.
شهید محسن در سطح شهر به فعالیت فرهنگی میپرداخت، و خصوصاً به کار عملی و فرهنگی در روستاهای دور افتاده منطقه اهمیت زیادی میداد و به روستاهایی که در پنج کیلومتری خرمشهر بود میرفت و به کشاورزان در کارهای عمرانی کمک میکرد.
او علاقه زیادی داشت که نیروهای مذهبی در مساجد جمع و با هم متحد باشند و سنگر مساجد را مقاوم نگه دارند؛ لذا به این منظور وقتی در تابستان ۱۳۵۸ نیروهای مذهبی قرار گذاشتند تا هر هفته یکبار در مساجد کنار هم گرد آیند، و کلاسهای ایدئولوژیکی تشکیل دهند شهید محسن فعالانه پشتیبانی کرد و به عنوان اولین قدم، عهده دار برگزاری اولین سخنران جلسه آن شد.
انتهای پیام/